من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم میرفتم که بی نتیجه بود.😔 الان 19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘
اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره
یکسری از تاپیک ها واسه خواهر کوچیکمه من گرردن نمیگیرم 😂😂 مال وقتیه که عاشق شده بود ....بعضی از نشدن های زندگی تو بذار به حساب اینکه اگه میشد خیلی بد میشد،به خدا اعتماد کن اون مصیبتی که چهرهی واقعی آدمای اطرافت رو برات مشخص میکنه اتفاق بدی نیست ،بلکه هدیهای از طرف خداست برای تو آیا آنانی که شب گریه میکنند، میدانند؟الله و فرشتگانش بسیار نگران میشوند؟و آنجاست که خداوند میفرماید :"یؤتِکُم خَیْراً مِمَّا أُخِذَ مِنْکُمْ"قسم به خودم که برای تو بهتر از چیزی که از دست داده ای نصیبت میگردانم«آیه ۷۰ سوره انفال» تو ای که داری اینو میخونی بدون که من خیلییییی دوست دارم برام دعا کن
کاش میدونستم آخرین غروبه، شهرمون جنگه خیابونا شلوغه، دستت تو دستم می دویدیم تو کوچه که ازم گرفتنت با یه گلوله...🕊🩶 برای شادی روح خواهران و برادرانم به آسمان با چشمان گریان می خندم.
به خدا که .... خداشاهده که....یَک جوری از همتا بَدُم مِیه ، یَک جوری همتا حال بهم زنین😒😮💨که اگر از نزدیک ببینُمتان ، اول یکم نِگاهتان مُکُنُم😐😐😐بعد ... یَک ماچ گنده از پیشانی مُکُنُم😚 بعدشم یَک پس گردنی مُحکم مِزنُم... 👋مُگُم برو دیوِنِه خیلی دوست دِرُم😍مریضمُ خودتایِن🤨
اولین بار که چشم هام رو به دنیا باز کردم والدینم رو دیدم اولین قدمم رو برداشتم اولین کلمه رو گفتم چیزای رنگارنگ دیدم آسمون دیدم خورشید دیدم و...دومین بار که چشمم رو به دنیا باز کردم برای اولین بار رفتن به مدرسه رو تجربه کردم با دوستام تو حیاطمون از صبح تا شب بازی کردم کارتون دیدم روز شماری میکردم که کی باز تابستون میشه برم خونه دایی با دختر دایی بازی کنم وقتی والدینم برام چیز های خوشمزه میخریدن ذوق میکردم تنها آرزویی که داشتم این بود که مثل بچه های دوروبرم تبلت داشته باشم و...سومین بار که چشم هام رو باز کردم دنیا کم کم رنگ و روشو از دست داد همه جا خاکستری و سرد شد اولین تار موی سفید رو توی موهام دیدم با اینکه سنم کمه! برای اولین بار به این فکر افتادم که یه چیزی توی زندگیم درست نیست... دنیا به اون چیزی که تصور میکردم نیست...یه چیزی رو ندارم...ایندفعه باید به خدا میگفتم اون چیز رو بهم بده برعکس دفعه های قبل که آرزو و خواستهم رو به مامانم میگفتم.ولی نمیدونم چرا هر چقدر با خدا حرف میزنم به درخواستم توجه نمیکنه؟یا نشونه ای از اینکه درآینده به اون خواستهم رسیدم نمیده؟شاید صدام رو نمیشنوه؟! احساس میکنم هر چه قدر دست و پا بزنم وضعیت بدتر میشه و من بیشتر غرق میشم و بدتر اینکه هیچ کس از اون چیز هایی که توی دل و ذهنمه خبر نداره و درکم نمیکنه🙂🖤