یه چیزی خوندم پشمکام ریخته از ی خواهر شوهر

عروسی یکی از مهم ترین شبای زندگی هر دختریه

و خیلی مهمه بهش احترام بذاریم براش تصمیم نگیریم 

یا حداقل نظر بخوایم ازش

این حداقل احترامیه که میشه بهش گذاشت

ما هم همینیم دقیقا

من برای عقدم سالن گرفتیم همسرمم اومد باهامون

عزیزم مگه من گفتم برا لباس وارایشگاه واینا ازش نظر نمیپرسیم؟ من فقط تالارو میگم...بعد گفتم چون رسممونه نمیبینم دخترامون اعتراض داشته باشن چون از وقتی چشم باز کردیم همینجور بوده بخاطر همین با دید بش نگا نمیکنیم.

افرین بهت

تا سالها غصه خوردم 

منتها الان برام مهم نیست چیزهای بهتری مهمه

تو دو تا شهر مختلف هستند. 

چند ساعت راهه 

ولی چند نفری میرن...  مثلا خواهر داماد هر دو تا عروسی بود. 

ما هم ازسمت عروس دعوت بودیم. هم از سمت داماد. 

ظهر عروسی بودیم.  نهار خوردیم.

بعد از ظهر چند تا ماشین دنبال ماشین عروس راه افتادن رفتن شهر داماد. 

من که خیلی خسته بودم. نرفتم. 

عروس دوستم بود. عکس و فیلم را دیدم. می‌گفت خیلی خوش گذشت. 

دو  سه ساعت فاصله دو تا شهر 

تو دو تا شهر مختلف هستند. 

چند ساعت راهه 

ولی چند نفری میرن...  مثلا خواهر داماد هر دو تا عروسی بود. 

ما هم ازسمت عروس دعوت بودیم. هم از سمت داماد. 

ظهر عروسی بودیم.  نهار خوردیم.

بعد از ظهر چند تا ماشین دنبال ماشین عروس راه افتادن رفتن شهر داماد. 

من که خیلی خسته بودم. نرفتم. 

عروس دوستم بود. عکس و فیلم را دیدم. می‌گفت خیلی خوش گذشت. 

دو  سه ساعت فاصله دو تا شهر 

تو دو تا شهر مختلف هستند. 

چند ساعت راهه 

ولی چند نفری میرن...  مثلا خواهر داماد هر دو تا عروسی بود. 

ما هم ازسمت عروس دعوت بودیم. هم از سمت داماد. 

ظهر عروسی بودیم.  نهار خوردیم.

بعد از ظهر چند تا ماشین دنبال ماشین عروس راه افتادن رفتن شهر داماد. 

دو  سه ساعت فاصله دو تا شهر 

شب اون طرف عروسی بود 

گفتم ما هزارتا مهمون دعوت میکنیم ، بهتون رحم میکنیم 300 تا دعوت میکنیم ... ( اخرشم عروسی نگرفتیم😂)

اگه به تفاهم نمیرسیدیم اخر عاقبت ما این میشد😂