همونایی که باعث شدن مثلا یه حس بدی به فلان چیز فلان جا و... پیدا کنید...
من خودم انقدر ضربه خوردم کلا از همه کس و همه چیز ضده شدم از بیرون رفتن،از دوست (دوست معمولی)داشتن از رل داشتن از همه چیز و همه کس
کلا بیرون رفتن برام عذابه فیلم و سریالای عاشقانه یا چیزایی که در مورد دوست،و دوست صمیمیه برام عذابه...خودمم نمی‌دونم چجوری دارم سر میکنم با این همه چیزایی که اذیتم می‌کنه
ولی خب اینو خوب می‌دونم که واسه همینه که خونه امن ترین جا برامه
دل خوشی از اکسم ندارم ولی به نظرم نباید تخریب کرد چون بالاخره یه زمانی انتخاب مون بوده
ارزش نوشتن ندارن
وقتی دبیرستان بودم با یه دختر دوست شدم
فقطم پیامکی
انقدرررر پیامای بلند‌وبالا میفرستاد وبخاطر کوچیکترین‌حرکت‌توبیخم‌میکرد‌داشتم دیوانه میشدم
سه روز نشده کلا سیمکارتو شکوندم خلاص شدم
بهم قول داده بود که میاد ولی وسط راه ول کرد رفت یکسال ونیمه که میگذره هنوز تو فکرش هستم
رفتنش باعث شد مادرم سر هر چی که بخوام نظر بدم بهم متلک میندازه و زخم زبون میزنه
بعد از اون ماجرا احساس میکنم که بی خیال شدم شدن یا نشدن اتفاقی برام دیگه مهم نیست
رفتیم بیرون از قصد رفت رستوران فامیلشون که پول نده مفتی غذا بخوریم ولی اون فامیلشون پول رستوران و گرفت و تعارف نکرد بعد که اومدیم تو راه انقد غر غر کرد گرون شد و فلان
متاسفانه اکسم نشد شوهرم شد
من یه دوستی دارم که دیوانهههههه م کرده روی اعصابمه. در موردش حتی تاپیک زده بودم. کلا توی مود غرغر و نق نق و نارضایتی از زندگی و حرص پول و حسادت وضع مالی اطرافیان هست و حتی خیلی روزا سر این مسایل گریه می‌کنه عکس گریه شو میده بهم. میگه دارم باهات درد دل میکنم. من گاهی واکنش نشون میدم گاهی نصیحت گاهی سکوت هییییع کچل شدم. دوستشم دارم بچه بدی نیست همکار هم هستیم
