از خودم بگم دانشجوی پرستاریم ۲۲سالمه قد و قیافم خپبه خانوداده تقریبا مرفه و ایروداری هستیم
اقا ایستنس حسابداری و شیمی دارن همزمان خوندن ۳۲سالشونه البته پدرشون دامپزشک بوده و داروخونه دامپزشکی دارن و اللنم داره کاردانی دامپزشکی میخونه برای داروخونه احتمالا میگه باهم بریم ترکیه تا دکتری دامپزشکیو بگیره خانواده خیلی پولداری دارن دوتا بردارن فقط دوخونه در بهترین خیابونای شهرمون داره ماشینش الان خوب نیس نمیدونم چرا ولی تحقیق مردیم چن میلیارد تو حسابشه ک میتونه ماشین خوبم بگیره من اصلا پرجمعیت و خواهر شوهر خوشم نمیاد مامانشم بقول گفته خودش عاشقمه و مهربونه
خودش تااالان ک نزدیک چهل روز از چهار ماه زمان اشناییمون گذشته بسیار درک میکنه مخالفتی ندیدم ازش اخلاقامون نزدیک همه. قیافش پنج سال پایین تر میزنه نه زشته نه خوشگل قابل قبوله خانواده سخت گیری دارم زیاد نمیتونم ببینمش دوبار قرار گذاشتیم بار اول یه عروسک و اتکلن قیمتش یه ملیون خورده ای بود خریده بود بار دومم پذیرایی شیرینی خامه ای و اجیل چون شب قبلش گفته بودم دوست دارم خریده بود حالا نمیدونم دست و دلبازه یا نه بیاین منو از دودلی دربیارین خواستگار سنتی هستن