2777
2789
عنوان

بی احترامی شوهرم به مادرم

| مشاهده متن کامل بحث + 677 بازدید | 67 پست

چند بار تصمیم گرفتم برم پایین مامانشو بشورم بزارم کنار،باز جلوی خودمو گرفتم،حالا خوبه مامانش یه ماهه درگیره یه بیماری سرطان پانکراس شده و همش این بیمارستان و اون بیمارستانه،پاش لب گوره باز کرم میریزه،همه حرفم این بود که تو که پسرتو میشناسی نمیتونستی جلوی زبونتو میگرفتی گله و شکایت نمیکردی؟؟ اینهمه با خوب و بد پسرتون با نداریاش دارم میسازم،منی که همیشه مستقل بود دستم تو جیب خودم بود و بهترین زندگی رو داشتم،به عوض اینا جلوی زبونتو میگرفتی پیرزن

اتفاقا اصلا بچه ننه نیس،تو این ۱۰ ماهی که دارم زندگی میکنم خداییش نشده اول بره پایین بعد بیاد بالا،ه ...

کجاشون خوبه وقتی دارن علیه شما پرش میکنن.به نظرم با سیساتی چیزی ازونجا جمع کن برو.تا می تونی ازشون دور شو

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

اره من دیدم مهربونی از حرف زدنت معلومه که جرات کردم اینجوری بهت بگم.ببین قربونت آدما هر کی یک اخلاقی ...

قربونت بشم عزیزم،بخدا هیچ موقع کینه ای نبودم ولی کینه دیشب بدجور موند رو دلم،اگه عذرخواهی میکرد همون دیشب دلم باز کمتر میسوخت،یه بار تو بارداریم پیامهای خواهرشو به شوهرم دیدم که چقدرررر از من و خونواده ام بد گفت و هرچی دلش خواست گفت،فرداش هم قرار بود بیان خونمون ناهار،با اینکه شب قبلش اونا رو خوندم و داشتم منفجر میشدم،ولی بازم با روی خوش بودم و بهترین پذیرایی رو ازشون کردم بعدهاش که به روی شوهرم آوردم،یه کلمه به جای اینکه بگه خواهرمو به من ببخش یا من از طرف خواهرم عذرخواهی میکنم،فقط داشت توجیه میکرد،همه حرفم اینه که اگه برادرتون رو دوس دارید چرا اگه حتی از منم ناراحتید به برادرتون میگید،بخدا هر موقع داداشم اینا دیر به دیر سر میزنن به مامانم،مامانم گله گی نمیکنه همیشه گفته خوش باشن با هم،عیب نداره نیان اینجا مثلا

قربونت بشم عزیزم،بخدا هیچ موقع کینه ای نبودم ولی کینه دیشب بدجور موند رو دلم،اگه عذرخواهی میکرد همون ...

واااااای تو چقدر خوب و مهربونی.اتفاقا خوب کاری کردی که مهمون داری کردی و پیام هاشون به روشون نیاوردی.

خب دیگه مامانت عاقل و فهمیده هست که دخالت نمیکنه توی زندگی عروس یا داماد.

ولی متاسفانه مادرشوهرت و دختراش میدونی متاسفانه عقده و کمبود دارن وگرنه چی از جونت میخوان.اکثر مردم همین مشکل رو دارن ولی مهم عروس هست که میدان خالی نکنه و مدارا کنه و همیشه به بدی هاشون رو ب خوبی جواب بده .ببین اینجا اونا از درون مبسوزن میگن چرا با اینکه فتنه انداختیم اما هنوز برادرم و زنش هنوز بگو و بخند دارن.با خودشون فکر میکنن یا برادرم چیزی بهش نگفته یا اینکه عروسمون خیلی بی خیاله.

اتفاقا تا گفتی مامانم اومد منو رسوند و خواسته با شوهرم حرف بزنه متوجه فهم و شعور مامانت شدم که نمی‌خواد زندگی دخترش خراب بشه.الان هم چیزی نشده شوهرت ببخش و با سیاست مخش بزن شیرینی و میوه بخرین و برین برای دوتا خانواده هاتون.و امشب با عشق بخوابین.توروخدا این کارو انجام بده ببین چقدر تو و شوهرت روحیه میگیرین لااقل بخاطر بچه تون گناه داره توی تنش بزرگ بشه.بعدش هم کم کم با سیاست بار کنین ب قول مردم دوری و دوستی با خانواده ها باشین

واااااای تو چقدر خوب و مهربونی.اتفاقا خوب کاری کردی که مهمون داری کردی و پیام هاشون به روشون نیاوردی ...

خیلی سخته بخدا،حالا هفته دیگه وقت مشاوره گرفتم،چون دیگه درمونده و مستاصل شدم،دعا کنید برام،برای دخترم که همش ۳ ماهشه

نمیدونم از یه طرف آینده بچه ام،از طرفی خونواده ام،البته مامانم طفلی میگفت من بخشیدم تو زندگیتو بکن😔

مامانت و ولش کن مامانای‌ ما چیزی میدونستم زندگی خودشونو بهتر میکردن اصلا کوتاه نیا که بعدا سوارت میشن بغیر از ت هم کسی نمیتونه اون بچه رو نگهدارم آخرش میان دنبالت اگ خدایی نکرده قهر بری

مامانت و ولش کن مامانای‌ ما چیزی میدونستم زندگی خودشونو بهتر میکردن اصلا کوتاه نیا که بعدا سوارت میش ...

خیلیی غده و یه دنده و لجباز،بابام دیروز گفت اگه دفعه دیگه حرف طلاق رو زد بگو باشه بیا طلاقمو بده بچه هم مال تو،میگه اون نمیتونه بچه رو نگه داره نگران نباش،اما چیکار کنم جگر گوشمه،با هر بار دعوا تن و بدنم میلرزه

خیلی سخته بخدا،حالا هفته دیگه وقت مشاوره گرفتم،چون دیگه درمونده و مستاصل شدم،دعا کنید برام،برای دختر ...

مشاوره حتی اگه بری عزیزم فقط خودت آروم و‌سبک میشی چون پیش غریبه حرفایی دلتو میزتی.من اصلا اعتقاد ندارم که مشاور مشکلی حل کنه من چندبار برای انواع دردها و مشکلات رفتم که فقط سبک و آروم شدم وگرنه مشکلی حل نمیکنن. مهم اینکه خودت روی خودت کار کن و از خدا کمک بخوای سعه و شرح صدر بهت بده یعنی بشنوی و ببینی و درد بکشی اما باز تحمل کنی و شکایت نکنی و با سیاست و مدارا دوام بیاری و مشکل رو حل کنی به جای اینکه تشدید کنی یعنی ولشون کن و میدان خالی نزار براشون ...درسته اذیتی ولی مدارا کن چون حس میکنم زندگی خوبی داری شوهرخول و دختر قشنگ خداروشکر .بیا اینجا توی سایت ببین چقدر آدم هستن که حسرت بچه دار شدن یا شوهرخوب پیدا کردن میخورن ولی خداروشکر تو هم سقف بالاسرته هم شوهر و‌دختر خدا بهت داده که قدرشون بدون و ب خاطر این و اون زندگیت از هم نپاشون.فقط غرورت بشکون الان برو شوهرت بوس یا بغل کن و بگو بریم از دل دوتا خانواده ها دربیاریم بگو‌هر آدمی جایزالخطاست بگو دوتامون مقصریم که بخاطر اینو اون آرامش از زندگی سه نفره مون سال کردیم .حتی اگه از ته قلبت راضی نیستی ولی دنیا اینجوریه دیگه مجبوریم گذشت کنیم در مقابل بدی های آدما وگرنه خودمون بیشتر میشکنیم

خیلیی غده و یه دنده و لجباز،بابام دیروز گفت اگه دفعه دیگه حرف طلاق رو زد بگو باشه بیا طلاقمو بده بچه ...

حرف باباتو‌کوش کن ما آرزوی بابای ت‌رو‌داریم بابامونم مث بابای ت باشه یبار بچه رو بزاری بیای خونه بابات میبینی چجوری به دستو‌پات میوفتن ببینم اون ننه و و خاعذ عفریته نکهمیدارهدبزاش بچه رو یا نه

مشاوره حتی اگه بری عزیزم فقط خودت آروم و‌سبک میشی چون پیش غریبه حرفایی دلتو میزتی.من اصلا اعتقاد ندا ...

مرسی عزیزم که انرژی خوب میفرستی،فعلا که روزه سکوتم و هیچ حرفی با هیچ کسی ندارم،امیدوارم مرور زمان همه چیو خوب کنه.بازم ممنونم ازت که اینقدر خوش قلب و مهربونی و بهم دلداری میدی

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792