دقیقا، ببین زندگیش از صفر رسید به شصت
یه تغییر بزرگ
دو سال پیش جوری بود میگفت پول پیشم کمه خونه پیدا نمیکنم یا باید بریم چادر بزنیم یا بریم سرایداری یا بریم دهات
حالا با اون پوله به خونه نرمال خریده یه جور فاز برداشته انگار لیاقتش و تلاشش و شخصیت در حد لاس وگاسه
خدا بهش ظلم کرده
علنا میگه خدا کونشو بهم کرده
اینارو تو وان طلا هم بزاره خدا باز میگن چرا استخر نداده
واقعا لیاقت ندارن
خودشونو بیشتر اذیت میکنن همش ناراحته همش میگه کمه غر میزنه آدم حالش بد میشه پیشش میشینه دو دقیقه، یبار نمیگه خدااااا دمت گرم چی بودم الان کجام تو نجاتم دادی
جوری بود همسایه شون با اشناشون برد جزو کمیته و بهزیستی بشن، آنقدر فجیع بود وضعشون