٥سالشه چند روزه مريضه
طبق روال خودم بردمش دكتر
بهش سرم زدم
اوردم خونه چند روزه تو شبانه روز ٤ساعتم نميخوابم
يه نوزادم دارم
بشدت بدغذاس خودم بايد مرتب بهش برسم يه سر رو پا بودم
منتي نيست
هرچي ميخواد مياد به من ميگه نه باباش
صبح باباش ميگه منو چقد دوست داري ميگه صد داداش صد مامان ٥
😐😐😐
خيليم باهاش مهربونم همش بازي ميكنم باهاش
منم از صبح هرچي ميگه ميگم صب كن برو به هركي صدتا دوسش داري بگو
يا مدام قربون صدقه بچه كوچيكم ميرم
باباش اب دستشون نميده
منم عين بچه لج كردم باهاش
از صبح دوبار با گريه معذرت خواهي كرده
هيچ وقتم همچين نميكردما
خل شدم انگار