چه تفریحی دارید؟چه جوری به خودتون میرسید؟
شاید باید بگم چجوری زندگی می کنید که هم به فکر خودتون باشید هم زندگی متاهلی و بچه داری؟کجا میرید چیکار میکنید حال دلتون خوب بشه؟
امشب یکم با حرف های همسرم به فکر فرو رفتم
شما تعریف کنید تا منم تایپ کنم ببینم چه فرقی با بقیه خانوما دارم
لایک
تفریح ک ندارم اما کلاس زبان و کیک رفتم و حالم خیلی بهتر شده
همسرم مرد خوبیه و مدام سرکاره یعنی هییییچ تفریحی نه خودش داره نه ما
تا چند ماه پیش که دستمون باز بود تنها تفربحمون ماهی یکبار رستوران یا به ندرت با ماشین دور دور میکردیم
و اینکه حسرت مسافرت چند ساله به دلمونه بخاطر کارش نتونستیم بریم حالا خیلی باز نمی تونم مشکلات کاریشو بکنم....
خب هر روز اشپزی و خونه تمیز کردن هست اینا به کنار چندوقت یه بار با شوهرم میریم صبح.نه بیرون یا شام چند وقت یه بار پسرمو میبره بیرون تنهایی خونه خانوادش میریم اونام اکثرا یا باغ هستن یا جشن و.. عید به عید مسافرت شایدم تابستون لباس هم خودم میرم خرید چون شوهرم حوصله نداره خرید خونه هم خودش میکنه
سلام
من یه پسی کوچولو دارم که زندگیمونو شیرین کرده
شغل همسر من جوریه که دوروز سر کاره دو روز خونه ست
وقت هایی که سر کاره سعی میکنم به کار های خونه برسم
شست و شو رفت و روب و اشپزی
پوشیدن لباس خوب و ارایش و صد البته انرژی زیاد
که همسرم وقتی وارد خونه میشه به وجد بیاد سرخوش شه
اون دو روزی هم که خونه است میریم تفریح و خرید ومهمونی
حال دم با همسرم و پسرم خوشه
اگه از اونا ناراحت بشم هم حال دلم با خودم خوشه
به خودم امید دارم و افتخار میکنم
یه جورایی اعتماد به سقف دارم😅
چند روز پیش یه موقعیت برای همسرم جور شد که یکی از دوستاش همه رفیقاشو به ویلاشون دعوت کرد و همسرم خیلی دوست داشت که بره اما منم مخالف بودم و بداخلاقی کردم
همسرم به مهمونی رفت اما من یه جورایی تمام تایمی که اونجا بودو زهرمارش کردم...
سینما بدون بچه ها
سعی میکنم دوست پیدا کنم و با همسایه ها دوست باشم یا فامیلی کسی باشه که باهاش برم بیرون و تفریح کنم بچه که داشته باشه چه بهتر
فیلم و سریال می بینم
بعضی روزها دیر بیدار میشم از خواب بیشتر میخوابم
مجبور میکنم یک روز بچه ها اشپزی کنن چون دیگه خیلی ریخت و پاش و هزینش مطرحه دیگه در حد عصرونه ای کیکی یا گاهی چیز دیگه درست میکنن مال هر کی خوشمزه تر بود جایزه خودمم همش رو میخورم اونا نگاه میکنن (البته اگر کوچیک باشن که نمیشه باید همون با هم درست کنید )
شوهرم رو کتک میزنم
تنها میرم پیاده روی و گردش و عصرها گاهی هوا بخورم وقتایی که بی قرارم یا قهرم یا عصبانیم
بچه ها رو میبرم بیرون میگردونم تو پارک بازی کنن ورزش کنن دختر بزرگ دارم بدمینتون بازی می کنیم
دیگه تفریح خاصی ندارم سعی میکنم از موقع هایی که بچه ها خوابن تکلیف دارن یا هر چی نهایت استفاده رو ببرم
اگر کسی باشه که بچه ها بهش بشه سپرد خوبه مادری خواهری دوستی که بچه هاتون همسن باشن و گرنه سخته من چون قبلا بود کسی از بچه ها مراقبت کنه خیلی تفریح داشتم ولی وقتی چنین شرایطی نبود بچه ها هم میبردم
من تقریبا با هیچ کس رفت و آمد ندارم فقط خونه مادرهمسرم ماهی یکبار،مامان خودمم که راهش دور شده تقریبا یه شهر دیگه دو ماهی یکبار
قبلا که مامانم نزدیک بود باهاش بیرون میرفتم خونش میرفتم اما الآن هیچچچی
