تو یه ساختمانیم من یه طبقه زندگی میکنم اون یه طبقه دیگه
یه تابلو فرش آورده میبافه برای خودشه (اجباری نیست زود تموم کنه )بعد میگه تو باید بیای همه کارای خونم رو بکنی من فرش ببافم
مثلا میخوام برم جایی ناراحت میشه میگه باید میموندی کارام رو میکردی من قالی میبافتم
بخدا انقد بهش خوبی میکنم هیچ کدوم رو نمیفهمه