ببین معلدومه مادر شوهرت عین مادر هر من خیلیی حیله گره فقطهت میگم کارت خیلیی سخته
مادر شوهر من اصلا خبر نداش پسر داره تا ما عقد مردیم فک کن نامزدم میومد پیشم یغد چند روز این فوری زنگ میزد بیا نون بگیر ما گشنمونه نون ندتریم
انگار دیگه کسی نبود در حالی ک یه پسر بزرگ دیگم داشت من خیلی ناراحت میشدم میگفتم خب داداشت بره میگفت اون به خرفشون گوش نمیده گناه دارن برم
یا میرفتیم بیرون مثلا تو بیرون بر یه پیتزا بخوریم زود زنگ میزد جلوی من ها میپذسید چی خوردین دقیقق میپرسید شوهرم میگفت پیتزا بعد میپرسید چند تومن شد؟ حالا همهه مخارج با شوهرم بوداااا د بگو بتو چ زن شرمم خوب چیزیه نمیگی جلو عرگست این چ رفتار زشته
اره ففط بهت میگم خدا به دادت برسه همین
منکه بلایی سرمون اورد ک من بار ها تا جدتیی رفتم همین مدت یپشم باز یه کرم جدید ریخت اما دستشو برای شوهرم رو کردم
ببین ن عرگسی ن هیچییی ن طلا ن کادو حتی هیچیی بهم نداد تازه پولای شوهرمم میگرفت به اسم برات نگهدارم طلا میخرید بذای خودش
مادر شوهر من خیلیییی ررررنده نمیدونی چی میگم اصلا دست شیطونو از پشت بسته من اواش نمیشناختم خیلی گولشو میخوردم
اینم بگم زندگی برات نمیزاره تا وقتی شوهرتو بگیری تو مشتت و باهاش قطع رابطه کنی همین وگرنه اینا بلدن لم خواب پسرشونو چجوری تو گوشش بخونن
این دوتا پسر دیگه داره
هر دوتاشون زن هاش باهاش قطع رابطه کردن
بعد من نامزدم همش میگه آره برادرام نمنک نشناسن
همش دلم میخواد بهش بگم نه عزیزم شما کوری نمیبینی رفتاراری مامانتو
یکم اخلاقشو خوب کنه کسی کاریش نداره
مثلا برای خلقه شوهرم پول نداشت اونا هم ذره ای کمک نمیکردن همش میگفتن نداریم تازه طلبکار بودن ک چرا میخوای زن بگیری تو سنت کمه بچه ای مرد 30 ساله حالا
توقع داشتن تا ابد شوهرم قلام اونا باشه کار کنه بده اونا
بعد شوهرم گفت پول ندارم مهسا یه رینگ خالی برداریم گفتم باشه بخدا هی ننش زنگ رو زنگ شوهرم جواب نمیداد خیلیی دخالت گره تا برداشت همین از طلافروشی زدیم بیرون گفت اره چیشد چی گرفتید بلانسبت گوووزم میگرفت شوهرم برام میگفت عکسشو برام بفرست
خلاصه شوخرم گفت یه رینگ خالی برداشتیم گفت چند گرمممم
چند تومننننن شد
شوهرم جواب نداد ک زشت نشه پیشم گفته بود گوشی بده نهسا حالشو بپرسم دلم تنگش شده بعد به من زود گفت چند گرم چند تومن گفتم 1گرم و نیم با ذوغ گفت چ سبک خب یه جیز سنگین تر برمیداشتی
😐😐😐ببین شوهرم ایمقدر خجالت کشید از من پرسیده ففط رو خودش نمیذاشت
شوهرت مگه اخریه؟ ببین فقط اگه میخوای زمدگی داشته باشی از الان شوهرتو با سیاست تو مشتت بگیر وگرنه خدایی نکرده این زن زندگیتو بهم میزنه
من دستشو پیش شوهرم تا 90 درصد رو کردم فک. کن برامون دعا میگرفت هرچی میگفتم شوهرم باگر نمیکرد هنگزم نمیکنه
نمیشه تا وقطی قطع رابطه بشه
اینا بلدن عین موم پسرشون تو دستشون بگسرن یه مورد میگم حیله مادرشوهرمو بخونی تا اخر
مدام به شوهرم زنگ. میزد بخداقسم تا قبل من شوهرم مجردی زندوی میکرد شوهرمو انداخته بودن بیرون
بعد تا من وارد زندگیش شدم مدام هی زنگ کجایی تا میگفت پیش مهسام میگفت فلان اتفاق افتاده بیا خونه الان
بعد شوهرم بدش میوند یکی هی زنگ بطنه سرچش کنه یبار ننش زنگید ب کن ک اره تو از دخنر خگدم عزیزتری و هندونه گذاشتن گفت سعید داره کارای خلاف میکنه مدام زنگش بزن بگو کجتیی ممکنه بهت دروغ بگه چون خیلی دروغگو شده بگو تماس تصگیویری بگیر ببینمت که منم از همه جا بیخبر از چشم شوهرم بیوفتم
من تماس تصگیری نگرفتم اما قشنگ شک به دلم انداخت تا ما بحثمون میشد سر این ماجرا خلاصه این کوچک ترین کارش بود یکارایی کرد بگم قفل میکنی از این حجم حیله منم یجا دیگه خیلیی گندش درومد کاراش ریدم بهش و تماااام
