سیاه چشمون چرا توو نگات دیگه اونهمه وفا نیست
سیاه چشمون بگو نکنه دلت دیگه پیشه ما نیست
پریشونت شدم میدونی واست همه چیم و باختم
واسه دوست داشتنت طاقتم دیگه بیشتر از اینها نیست
توو این غربتی که هستم دارم میمیرم حالیت نیست
باز هم دست تو تو دستم میخوام بگیرم حالیت نیست