همانطور که پلک زدی، شبها را بگیر و قضاوت کن و با وفای به آنها امر کن
خانه ام را بعد از تبعید یافتم و این دل و چشم توست
جانم را یافتم و دل تو را با رویا در آغوش گرفتم و بیدار شدم و در عشق تو زندگی کردم
حتی در اوج عذابم دوستت دارم می دانم چرا.. اما چرا
بدون چرا ای عشق من دوستت دارم