خانوما شوهرم از سرشب با من سنگین بود حالا یهو گفت یه بار بهم پیشنهاد شذع ببرم تا شمال۵تومن هم میدن، منم گفتم ماهم میایم اونم گفت نمیرم حس کردم مشکوکه حالا اومده خونه میگه نخام باتو زندگی بکنم چی؟ انقدر حرصم گرفت و بهم برخورد ولی نمیزارم تنها بره چون تو گذشته ازادش گذاشتم شورش دراورد، الانم گفت پس نمیرم اگر شد باهم میریم اینجوری بشینونین سرجاش این مردای نکبت رو
آفرین
کار خوبی کردی آفرین
چقد پروعه شوهرت
خوبش کردی
خوب کاری کردی عزیزم باریکلا متاهل مجردی نمیره جایی ...
بهت گفته بودم حواست بهش باشه
سر گوشش می جنبه ام یادت باشه
باز این بیچاره صادقه شوهر من باشه زود نمیگه دقیقه نود میزنکه من تو راه شمالم بار خورده خدانگهدار
چقدر مردا دنیاشون کثیفه
بعضی شوهرا منتظر صدور اجازه نمیمونن بخوای نخوای میرن کار خودشونو میکنن حالا هر چقدر بگی نه وراضی نیستمو فلان
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز