یبار خواب دیدم تو قبرستون ی دختر روبه روم با جلیقه و دامن چین دار مدل لباسای سنتی شمالیا با صورت آرایش شده لبخند میزد با دندونای مرتب و سفیدش انگار مدل تبلیغاتی بود بعد هی لبخندش بیشتر میشد نزدیکتر میشد،یه نگاه به پشت سرش انداختم دیدم جنازش رو ی تخته چوبی دو نفر دارن میبرن خاکش کنن انقدرررر حالم بد شد تو خوابببب تا مدتها حس بدی داشتم