من خیلی حس بدی نسبت به خودم دارم اصلا فکر نمیکردم حسادت کنم یا حسرت زندگی کسی رو بخورم اما نمیدونم چرا یه حس خاصی نسبت به بچه جاریم دارم...وقتی به دنیا اومد خیلی دوسش داشتم الانم دارم اما از وقتی بچه خودم سقط شد یه جوری شدم نسبت به بچه اون چون ناخواسته بود و الان خیلی مرکز توجهه..همش میگم من چیم از جاریم کمتر بود که یه بچه سالم و خوب داشته باشم اونا که بچه نمیخواستن آنقدر راحت بچه دار شدن اما ما که میخوایم نشده...تا قربون صدش میرن و بهش توجه میکنن میگم الان باید بچه من به دنیا اومده بود و به بچه منم توجه میکردن...از خودم بدم میاد که این افکار میاد سراغم دعا کنین به زودی خدا به ماهم نطر کنه و بهمون بچه سالم و صالح بده🥲
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
۳سال پیش ک سقط کردم فقط ۱خورده ای حانله بودم مرگباربود بالااوردنام سوراخ میخاست بشه گلوم دادگریه میکردم خیلی وحشتناک بود
اللهم عجل فرجه مهدی 💚 مدتی هست که حیرانم و تدبیری نیست...🤍در یک جنون سختبا ساز تو رقصیدم...«انهاکه عکس هارانبوسیده اند،عاشق نشده اندحسینی میمونم حسینی میمیرم..❤یاعلی و اولادش....🤍❤️حسین جان سلام من برتوباد درتک تک روزهاکه جهان هست ماه وخورشیدهست اسمان هست امامن نیستم ❤️اين جهان كوه است و فعل ما ندا سوي ما آيد نداها را صدا فعل تو كان زايد از جان و تنت همچو فرزندي بگيرد دامنت پس تو را هر غم كه پيش آيد ز دردبر كسي تهمت منه، بر خويش گرد فعل تست اين غصه هاي دم به دم اين بود معناي قَد جَفٌَ القَلَم!
بمیرم برای دل ابجیم ۱۵ساله چشم انتظاره میگفت کاش حامله میشدم سقط هم میشد بازم یه امیدی داشتم نه اینجوری مثل چوب خشکم اطرافش همه سه چهارتا بچه دنیا اوردن دختر خالم توعروسی ابجیم ۷ سالش بود الان یه بچه یکساله داره