من الان یکساله عقد هستم
در هفته یک روز همدیگه رو میبینیم
و من میگم روزای دیگه میگه کار دارم
هر موقع میگم خب از سرکارت هم بیا بگو هیچی نمیگه بعضی از هفته هارم میپیچونه میگه کار دارم اما اینکه چه کاری داره نمی‌دونم هر موقع هم که منو میخواد از خونشون ببره خونمون خیلی سریع پا میشه می‌بره آیا شما هم در دوران عقد اینجوری بودین؟
اینقدر از همدیگه دور بودین؟
الآنم رفته یک آزمونی ثبت نام کرده نه میگه چه آزمونی هست نه هیچی تا همین الان که جمعه آزمون داشته هیچی به من نگفته الآنم میگه چیه نمیگه این آقامشکلش چیه ؟ یا من مشکل دارم
اصولا نباید اینجوری باشه .احتمالا سرده
نه
ببین سرگرمی ها وعلایقش چی هستن
درباره اونا حرف بزن باهاش
حساس نباش
حالا زوده
نه. تقریبا دوسال بیشتر‌شو خونه ما بود.
سرده
بنظرم پیگیر باشه چرا اینطوره
اخه عقد که هنوز تازس تقریبا،نباید اینجور باشه بنظرم
بدون شک اون اقا مشکل داره ...بهش میاد بیش از حد درونگرا و تودار و مرموز باشه .خدا صبرت بده .من از اینجور ادمها بشدت بیزارم.
من ک شوهرمو هرشب میدیدیم تازه تو هفته چهار شب هم خونه ما میخوابید .
شاید باورت نشه
گاهی میشینم یه ساعت راجع به ورزش های جلو بازو و پشت بازو😳 از شوهرم سوالای چرت و پرت میپرسم که باهام حرف بزنه چون به بدنسازی علاقه داره
یا راجع به گیربکس ماشین😑
بازی تخته نرد🤕
ببین علایقش چیا هستن راجع به اونا باهاش حرف بزن که جذبت بشه
