شوهرم کارش راهدوره وقتی بهش گفتم بابا اینطور شده به من نگفت میاد ولی کارشو ول کرده بود و ظهرزنگوزدن شوهرم بود یجورایی میخواست ماروهم سوپرایز کنه . بعد که همگی نشسته بودیم شوهرم منو گفت وقتی مریض میشه خیلی بده تیره وطایفه آدمو میاره جلو چشم وفوحش کش میکنه. من موقع مریضیم دست خودم نیست فقط اسم یه جاریمو میارم که به خاطر رفتاراش باشوهرم ازاول ازدواجمون حس کردم چیزی بینشون باشه