بی خیال باش زندگی ارزش نداره
تو کار اشتباهی نمیکنی
ظاهر تو به هیچکس ربطی نداره دلت خواست رنگ کنی رنگ کن
منم تو سن تو بودم شروع کردم،دخترعموم چندسال ازم بزرگتر بود میدید من میکنم اون جسارت نداشت دشمنی میکزذ با من بعد چندسال مثلا فک کن من ۲۶ساله شده بودم اون سی یک ساله..تازه داشت ارایش میکرد و چه ارایش وحشتناکی چون بلد نبود
چیزایی ک برامن عادی بود برااون تو اون سن عقده بود
منم واقعا سختی کشیدم ولی اون لحظه از ظاهرم کیف میکردم خیلی حرفا میشنیدم بعد ی مدت دیگه پوست کلفت شدم مثلا زن عموم میگف این کارا در شان ما نیس دختر🤣منم جوابشو میدادم گفتم چی در شانته بری تو مسجد پاهاتو دراز کنی پشت سرمن غیبت کنی یا ب امثال من تهمت بزنی
یادمه مامانم نیشکونم میگرف یا همونجا ی چیزی بهم جلو اونا میگف دعوام میکرد ک همین زبون درازیامم باعث شد پاشون ازخونمون قط شه و دیگه نیان ک چه بهترررر🤣ازشرشون راحت شده بودم
همچنان حرفاشون بود بعد اینهمه سال همشون میگن من دخترخوبی بودم همیشه فقط سرکش بودم
من دیگه ب درجه ای رسیده بودم حرفاشون ب شخمم نبود میشنیدم خنده میکردم جوابشونو همونجا میدادم تموم میشد برام..غصه چیو میخوری ولشون کن دیدی دارن غر میزنن ی اهنگ پلی کن هندزفری بزار نشنوی