دوشب پیش خواب دیدم بابام داعشی شده داره اشهد من و مادرم و خواهرمو میخونه که با چاقو بکشتمون
در همین حال کلی زن و مرد داعشی دارن میان تو خونمون از دری که به حیاط وصله میرن بیرون
من همه چاقو هارو برداشتم رفتم تو اتاق که خودمو بکشم صحنه مردن مامانم و آبجیمو نبینم ولی نتونستم و چاقو هارو از پنجره اتاق انداختم بیرون
از اتاق که اومدم بیرون بابام قرآنی که جلوش بود رو پرت کرد به سمتم و گفت چه غلطی کردی و...
من بهش گفتم چرا کتاب خدا رو پرت میکنی گفت برو بابا اسکل تو مگه به اين چیزا اعتقاد هم داری گفتم معلومه منم به خدا اعتقاد دارم
بعد یه چاقو از جیبش در آورد منو کشت
تو اینترنت تعبیرش نیست بنظر شما چیه