منم یبار رفتم پشیمون شدم
من خودم تصمیم نگرفتم بابام شوهرم داد خیلی بهم ظلم کرد آنقدر بهم محبت نمیکرد مجردی همش دنبال محبت تو مردا و پسرا بودم اونام دنبال هوس منم فرار
اینم از شوهرم بمن میگه برو خرج خودتو از. هر راهی درآر
بخدا ساعتی رفتم ی جا ب همه میگفتم عاشق شوهرمو شوهرمو عاشق منه واسم خواستگار پیدا شده بود اومدم بیرون یکیشون هنوز بهم هر از گاه پیامهای مناسبتی میده و جناب نمیدم و پاک میکنم بخدا آنقدر شرایط خیانت دارم ولی از مردها بیزار شدم ولی شوهرم منو بحد جنون رسونده جلو چشم خودم هرزگی میکنه
نمیدونم شوهران شماهم عکس پروفایل زنا رو همش چک و زوم میکنن