من میفهمم چی میگی چون 14ساله با این حس دارم زندگی میکنم. همین دیروز دوباره دعوا . بخدا اندازه 100سال خسته ام . همش در حال نقشه کشیدنه عقل شیطون دارن خونوادگی . مادرشوهرم واقعا عجوزست . شوهرم میگه بیا ی خونه ماشین به نامت کنم که بتونم تو دهاتمون ی زمین بخرم . میدونم تو فکر طلاقه همش میگه برای دل پدر مادرم زن گرفتم الانم برای دل اونا و هرزگی و بی مسئولیتی فکر طلاقه . بخدا 14سال زجرم دادن . دونه دونه دارن میمیرن باز آدم نمیشه . برگشته به مادرش گفته من بمیرم زنم خونه رو از شما میگیره بعد ک زمینو معامله کرده مادرش ی تبریک نگفته بعد گفته زنت میدونه . همین حرف شد دعوا. بخدا خسته شدم افسردگی وحشتناکی گرفتم . آندومتریوز گرفتم خانوادم واقع بیشعور و به این روز انداختنم .
بخدا لالای محلمون ازین مردترن. همش لافه دروغ حیله هیز بیمار روانیه منم خل کرده .