اومدیم خونه خواهرشوهرم ۴ روزه با خانواده شوهر اومدیم
اونوقت انگار اصلا من و شوهرم وجود ندااااریم فقط ب دامادو دخترشون اهمیت میدن
بخدا دلم میسوزه برا خودم
حس بدیی دارم
خیلی بد الانم شوهرم نشسته فیلم گرفته اونم فیلمی ک قبلا دیدیم اصلام براش مهم نیس این موضوع ک حتی مادرش یادش نیست درد داره چطور چطور نیس اما نگران دامادشه
مجبور نبودم نمیومدم الان بخاطر عمل اومدیم
از خداامه برگردم
تقصیر شوهرمه اونا هرجور باشن اون خیلی بهشون اهمیت میده.چیکار کنم
بخدا من و شوهرمم خوبیم باهاشون