اینکه بگی نگو درست نیست کلا بچه ها با نصیحت چیزی یاد نمیگیرن
به پسرت مفهوم حریم رو توی زندگی و موقعیت منتقل کن
توی موقعیت که موضوعی توی خودتون پیش اومده فرصت پیدا کن باهاش حرف بزن
مثلا توی رابطه ش با خواهرش مسأله ای پیش اومده بهترین جاست که مفهوم حریم رو بهش منتقل کنی
بگو به این دقت کردی که تو دوست نداری فلان کس بیاد به وسایلت دست بزنه ؟ یا دوست نداری وقتی داری لباس عوض میکنی کسی یک دفعه بیاد توی اتاق ؟ دوست نداری وسایل شخصیت مثلا لباست رو کسی استفاده کنه؟ یا دوست نداری کسی اندام تناسلیت رو ببینه ؟ دوست نداری کسی فلان دفتر خاطراتت رو بخونه ؟ دقت کردی دوست داری ازت برای استفاده فلان چیز اجازه بگیرن ؟ به این میگن حریم مامان جان آدما توی ارتباطات خودشون حریم دارن بهت حق میدم که خواهرت این کار رو کرد احساس ناخوشایندی پیدا کنی وقتی کسی حریمت رو رعایت نکنه احساس میکنی احساس امنیت روانیت زیر سوال رفته احساس میکنی حریمت شکسته شده احساس بدی که داری طبیعیه
همه مون حریم داریم مثلا منم دوست ندارم اطلاعات خونه مون بره بیرون احساس میکنم حریمم زیر سوال رفته بعد که توی موقعیت مثلا یه کاری میخواید بکنید توی جمع بگو بچه ها این مسأله توی حریم خانواده ماست دلم نمیخوایم کسی غیر از ما چهار نفر بدونه
بعد اگر دیدی خبر برد آورد توبیخ نکن فقط بگو فلانی این مسأله توی حریم مون بود به نظرت چی باعث شد که یادت بره که رعایتش کنی ؟
اگر باز تکرار کرد دیگه باید با پیامدش روبرو بشه مثلا وقتی دارید حرف میزنید جلوی بچه به شوهرت بگو فلانی اینجاست بعدا در موردش حرف میزنیم بچه کنجکاو که شد میگی فلانی جان این مسأله توی حریم خانواده مون هست ولی چون شما دفعه پیش این مسأله رو رعایت نکردی احساس میکنم نمیتونم اعتماد کنم و این موضوع رو توی جمع بگم
البته اگر فکر بچه رو قشنگ درگیر مفهوم حریم کنی و توی موقعیت های مختلف تکرار کنی و اول از حریم خودش حرف بزنی و بعد به حریم خودتون برسی کار به مرحله پیامد نمیرسه