ببین اینا برا خیلیا شده خودتو از فکرش ازاد کن من بچه بودم مادر نفهمم دیر بود تاکسی کم بود ظهر خیابون مونده بودیم عی
د داشت میش
د براکه من مدرسم دیر نشه سوار وانت شد بعد مرده دست به شلوارم زد اون احمق همیشه منو کنار راننده میشوند یبارم ماشین شخصی نشستیم باز راننده بمن دست زد یبارم ظهر عید قدیر بود درومدم خرید کنم از بقالی یه پسری منو از تو کوچه از پشت گرفت و بعد ولم کرد و گفت خیلی بد شد به کسی نگیا سعی کن فراموش کنی تو که گناهی نداری...