خونه مادرشوهرم شام دعوت بودیم، همه دخترا و پسراش و عروساش و نوه هاش بودن، دخترم سه سالشه خیلی شیطون و لجباز شده ، داد هم میزنه ، بیشعور هم میگه، امشب خونشونو ریخت بهم ، داد میزد ، البته بچه ها هم اذیتش میکردن با اینکه اونا ۹ سالشونه، خواهرشوهرام اروم میگفتن دیوونس، اون یکی فحش میداد به دخترم ، مادرشوهرم همه خلاصه یه چیزی میپروندن بهش ولی من همرو میشنیدم، قربون صدقه های الکی هم جلوی من میرن، اینم بگم اعصاباشون ضعیفه، یه نوه با ادب دارن کلا قربون صدقه اون میرفتن، برگشتنی حتی سر لباس پوشیدن دعوا میکرد که نمیاد ، با گریه اومد ، تو اسانسور دیگه دوتا زدم رو لباسش ، اونم افتاد گریه ، خونه هم با هق هق خوابید، خودمم نشستم قشنگ گریه هامو کردم انقد بهم فشار اومد، دیگه هیج جا نمیرم با این بچه