عقدم
امسال شوهرم رفت جلو چشم من برا مامانش چیزی خرید برا من نه ،به شوخی گفتم گفت وضعم خوب نیست و تو یاید درک کنی... ،ولی خانوما من با یه شاخه گل به قدری خوشحال میشدم که خدا میدونه اما شوهرم همون یه شاخه هم نخرید برام
منم باهاش دعوا کردم که از مامانت میپرسی چی بخری به من که میرسی خودتو میزنی به اون راه
خدا منو بکشه که نه کسیی تولدم براش مهمه نه مناسبت ها
پارسال میرفتم سرکار برا همه همکارام تولد گرفتیم سوپرایز کردیم کادو و کیک...
اما تولد من همه خودشونو زدن به اون راه به من فقط گفتن برا توئم تولد میگیریم من ۳ سال کار کردم هیچکس حتی تولدمم تبریک نگفت
واقعا عقده شده برام دلم میشکنه کسی به یادم نیست من حتی راضیم یه شاخه گل پلاسیده بگیرم
انقدر ناراحتم که غذا از گلوم پایین نمیرفت
خیلی احساس بی ارزشی میکنم