با اسنپ نامزدم منو رسوند رسیدیم دمه در
نامزدم زنگ زد ب مامانش گفت بیا دمه در رویا رو ببر داخل .مادرشوهرم اومد دمه در من همراهی کرد داخل .
رفتم تو با همه سلام دادم اکثرا رو نمیشناختم.
پسر عمو نامزدم ازدواج کرده تازگیا .عروس عموش با من همسنه اون منو دیدنی خیلی خوشحال میشه میگه پیش من بشین .من نشستم پیش عروس عموی نامزدم با زن عموی نامزدم.
مادرشوهرم پیش من نشست.
بعد ۱۰ دقیقه خواهرشوهرم اومد گفت مامان پاشو بریم اون طرف بشین اینجا یکی سرما خوردگی داره واست خوب نیس. مادرشوهرم آسم داره واسش خطر ناکه. مادرشوهرم و خواهرشوهرم پاشدن رفتن اون طرف نشستن جاشون خوب نبود جای من خوب بود میگن بخاطره همین نگفتیم حالا این هیچ. پاشدن رقصیدن مادرشوهرم و خواهرشوهرم اصلااا بهم نگفتن پاشو برقص رفتن اون طرف نشستن در کل من تنها بودم
عروس عموش با مادرشوهرش نشسته منم پیش اونا دیدگاه بقیه بهم یجور دیگه بود انگاری باهم قهریم.
من با عروس عموش رقصیدم حتی ی شاباش هم ندادن بهم .در کل خیلی ناراحت شدم از رفتارشون پیش اون همه جمعیت.
همه اینارو ب نامزدم گفتم اولش خیلی عصبانی شد تز دست خونوادش کلی دلداریم داد.
امشب بهم گقت ب مامانم و آبجیم گفتم گفت سو تفاهم شده
مادرشوهرم گفت من جای قبلی ک نشستم خیلی خوب بود چون آسم دارم یکی نزدیکم نشسته بود ترسیدم بخاطره همین دخترم گفت بریم اون طرف بشین.
خواستم بهت بگم بریم اونجا دیدم تو با عروس عمو داری صحبت میکنی زشته جدا کنم و...
ب نامزدم گفته بزار رویا رو ببینم باهاش حرف میزنم
والا چی بگم بهش من حق دارم یا ن
بگین رفتم پیش مادرشوهرم چی بگم؟؟؟