من میگم نزدیک ۴ ماه کیف نو خودم پاره کردم جرات گفتن به مامانمم نداشتم خونشون رو یواشکی با خواهرم گشتیم منم احتمال افتادن دادم مهر بود یکشب قصد خرید کردم گفتم‌با وزن کم برام بسازن همسرم نفهمه همون شب به شخص پیام دادم کارم خیلی گیره کسی سراغ نداری نذر براش بگیره مادر و پسری معرفی کردن که دستشون خالی بود ومن فردا همون روز کشیده شدم سمت کمد دیواری انگار کسی من کشید گفت یکبار دیگه بگرد در صورتی که ۳ بار گشته بودم در عین ناباوری داخل پلاستیک پیدا شدن . از شما هم پیدا میشه
چقد شما باشعوری حرفات هم یاد یکی از دوستان مادرم افتادم
وقتی من بچه بودم یادمه تو خیابون دستبند خیلی سنگینش رو گم کرد حالا کار ندارم‌که غصه خورد یا چی ولی از اون موقع پیشرفت مالیشون شروع شد الان ۲۵ ساله میگذره چند بار به مامانم گفته از همون موقع برکت اومد تو زندگی و کار شوهرم البته شوهرش مهندس بود ولی بعدش یه سمت خیلی بالا گرفت و ترکوند
نه منم مثل شما بودم هیچی نمیدونستم هر چی خواهرم می‌پرسید میگفتم داخل کیفم بوده ولی خونه رو هم میگشتم ولی شب آخر به خواهرم زنگ زدم که دیگه فردا بریم طلا لا وزن کم بسازن اونا داخل کیف بودا و افتاده ان شاالله از تو هم تو خونت افتاده
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز