چقد این پست قشنگ بود چقد آرامش داشت بخدا هر کامنتی میخوندم همش میگفتم ایشالله همیشه همینطور شاد باشید
دلم یهویی گرف اشکام سرازیر شدن یاد ی تجربه بد خودم افتادم که نامزدی بهم زدم کاملا سنتی بودیم مادر و خواهرش کاری کردن بهم ک شب روزم داغون .این حرف مادرش من بعد ای همه سال ک از جریانم میگذره شنیدم ک گفته بود میرم دعا میکنم دختر پسر از هم بدشو بیاد .توی که منو اصن نپسندیدی چرا اومدی جلو چرا کاری کردی هنوزم بعضی خاطرات میان جلوچشام .بعد از سه سال عمه ش ب دوستم گفته بیا بریم خواستگاری دوباره دختر هنوز مجرد هروقت دوستم بم زنگ زد ایطور کف هیچکس نمیدونه من زیر پتوم زار زار زدم زیر گریه برا خودم فقط
خدایا من فقط با تو معامله کردم اگه خدایی وجود داری ب ارزم برسونم همین ازت میخام تنها
این کامنت زدم بنویسم بلکه یکم آروم بشم
ببخشید تو کامنتای قشنگتون اینو زدم
ایشالله زندگیاتون همینطور پراز شادی آرامش