اونجایی که با مخالفتا و نشدنا جنگید و به هم رسیدیم
اونجایی که سختیه سربازیو بجون خرید واسه رسیدنمون چون شزط بابام بود
اونجایی که همه میگفتن بخاطر سرگرمی و هوسو اینا میخادت وایستاد تورووهمه تو دوران دوستی بهم دست نزد فقط گاهی چشام و پشت دستم میبوسید که یه وقت فک نکنم بخاطر هوس میخادتم
اونجایی که گفت به مرگ من قسم هر عیب و ایرادی هر ناراحتی ازم دیدی بهم بگو اصلاح کنم اذیت نشی تو امانت خدا دست منی باید مراقبت باشم بهت عشق بدم
اونجایی که اینقد کار کرد شبانه روز _ بهم قول داد گفت هررر جور عروسی ای بخای با هر تشریفاتو هرچیزی بخای برات میگیرم و گرفت دهن همه باز مونده بود شب عروسیم که چطور مستقل این جشن رو گرفت
و الانم نی نی مون که ثمره عشقمونه تو دلمه به غیر از قربون صدقه و کادو و محبتو و کارای خونه کردنو همه چی
ویار هرچیزی کنم سه سوته گرفته قسمم داده که ویاری رو ازش قایم نکنم و تو شرایطی ک هست بهش بگم
خیلی مرده خیلی آقاس هرچی بگم کمه نباشه نیستم خدا نگهش داره دورش بگردم