بچه ها بیاین اینجا

استارتر عزیز 

۱٪ به این موضوع فکرکن که اگر دوباره مثل سری قبل همسرت روحیاتش یا افسردگیش یا تنشی که داشت بهش وارد بشه و دوباره موجا بگیرنش و بره تو لاک خودش و حالش بد بشه و... وسط نازکردن شما

نتونه دیگه بیا نازبکشه و... اونوقت بگه هرکار دوست داری بکن و برو درخواست طلاق بده و... (اون روی موجیشِ که عود کرده) 

اونوقت شما یا باید جدابشی و شرایط مثل همین الان باز

یا خودت مجبوری با پای خودت برگردی خونه 

پس بهتره الان که شوهرت ارومه و خوبه و اومد دنبالت یه شرط بزاری براش و بعد برگردی قبل از اینکه شرایط جوری بشه که خودت بخوای برگردی

زمانیم که برگشتی مثل دوران نامزدی یا دوستی یا... باشین (منظورم به همون میزان شاد و عاشق و پرانرژی و علاقمند به ...) 

الهی که بهترین ها برای شما باشه و دلتون شاد عزیزم

با احترام به نظر شما دوست عزیزم من فکر نمیکنم اسم این کار ناز کردن باشه ،وقتی به آدم توهین میشه چه نازی داره بکنه؟وقتی کسی که هیچ ارتباطی با زندگی ایشون نداره خیلی راحت داخل منزل ایشون بهش توهین میکنه و تهمت میزنه از نظر من برخورد با این موضوع ناز کردن نیست ؟!اسمش تعیین حدو مرزه  بر خلاف نظر شما من فکر میکنم آهوانه زیادی عقب نشینی کردن در طول این مدت که کار به اینجا کشید من نمیگم بداخلاقی کنی یا خشونت به خرج بدی من میگم قاطع باش عزیزم اگر خودت حرف خودت رو جدی نگیری دو روز دیگه خودت رو آتیشم بزنی کسی واسه حرفت تره هم خورد نمیکنه پس تمرین کن به جا و به موقع واکنش بدی آهوانه جان 

ببخشید که رو‌پیام شما ریپلای زدم♥️

استارتر عزیزم 

من وقتی ازدواج کردم با همسرم عاشقش نبودم فقط میدونستم آدم سالم و پاکی هست .وضع مالی استیبلی هم نداشت یک معلم ساده بود ولی من روی توانایی های خودم حساب کردم یعنی میدونستم که چه سختی هایی در انتظارم هست اون زمان من درسم تمام نشده بود.خدا رو شکر الان هم زندگی خوبی داریم.

صحبت من باشما هم اینه که راه سختی با همسرت داری.شما باید از لاک یک خانم احساسی در بیای قوی باشی .همسرتون حالاتش خیلی متغییره شرایط خانوادگی و تربیتی که داخلش بزرگ شده از اون یک شخصیت وابسته ولوس ساخته .اون سی سال جزییات زندگی شخصیش رو با مادرش درمیان گذاشته .شاید اصلا متوجه نباشه که الان متعهد به یک زندگی هست و نباید روابطتون رو برای مادرش صحبت کنه ولی ایشون فقط همین روش زندگی رو بلده.

عزیزم شما هم باید ببینی میتونی توی زندگی با همچین آدمی قوی باشی .عذر میخواهم اصطلاح عامیانه باید پوست کلفت باشی .زود قهر نکنی زود جا نزنی تا بتونی در کنار همسرت زندگی کم تنش تری داشته باشی.

عزیزم خودت دیگه همه چیز میدونید ، هم همسرتون و هم شما رفتارایی داشتید که شاید درست نبوده الان دیگه هردوتاتون میدونید باید چجور باشید باید چیکار کنید مثل اوایل زندگیتون بشید چیکار کنی عشقتون روز به روز بیشتر بشه فقط باید اجراشون کنی

عزیزم تغییر یک طرفه نیست خودت هم باید یه جایی تغییر کنی و یاد بگیری قبل اینکه به حد انفجار برسی راجب مسائلی که ناراحتت میکنه صحبت کنی ،پیشنهاد میکنم روانکاویت رو ادامه بدی تا بتونی احساساتت رو تفکیک کنی خیلی وقتا احساسات ما انقدر روی هم تلنبار شدن که با یه جرقه همه چی بهم میریزه 

کنکاش گذشته اصلا خوب نیست در هیچ مواردی شاید این ماجرا تلنگری بود دیگه انجام ندی 

در لحظه زندگی کن و عشق کن 

برو سر خونه و زندگیت شوهرت کارش جوریه وقت ازادش کمه 

خدارو شکر چقدر خوبه که انقدر شوهرت برای داشتنت تلاش میکنه

به نظرم اون تایمی که مادرش هم میره خیلی فرصت خوبیه برای بازسازی رابطه

به شوهرت آسون بگیر ولی درباره خاله شوهرت نه

اون خیلی بهم زور آورد

عیب نداره عذرخواهی نمیکنه نکنه ولی همسرت آماده این باشه که ازت بشنوه جاهای خاصی که اون هست نمیری

یا جایی ببینیش سرد برخورد کنی

راستی چقدر عاقلی که جزئیات مشکلت رو به داداشت نگفتی

با همسرتون جگر خوردید؟یا نه داداشتون نذاشت 

اسی ازین اتفاقی ک پیش اومد بهترین بهره و ببر 

وقتی برگشتی یه شروع جدید بساز واسه جفتتون انگار که روز اول زندگیتونه بشین فک کن ببین اگ قبلا چطوری بودید بهتر میشد همه اونارو انجام بده  علایق خودتو و شوهرت و در نظر بگیر افسردگی و حال بد و غم  بزار کنار فقط شادی و انرژی و بیار تو زندگی جفتتون

یه مشاور معروف بود میگفت پایه زندگی و زن خانواده میچرخونه  زن وقتی از اول علاوه بر همسر بودن معشوقه شوهرشم  باشه هیچوقت اون زندگی سرد و روتین نمیشه 

الان این رابطه پتانسل این و داره ک فوق العاده بشه پس بنظرم باهوش باش و بهترین بهره و ببر  ک همه اطرافیان و مادرشوهرت  انگشت به دهن بمونن ک چطور انقدر عالی شدید 

مهم تر از همه حال خودتون

عزیزمم

روزای پیش شما نازش رو میکشیدی یادته؟ 

به هرسازی که میزد میرقصیدی و تمام تلاشت رو برای جلب رضایتش انجام میدادی.

الانم میدونم به دلت نشسته این رفتاراش و لذت بردی

اما خب زندگی که همش نازکشیدن نیست یمدت اگه ناز بکشن و نتیجه نگیرن سریع ناامید میشن و تغییر رویه میدن

این مدل زندگی برای موقت قابل تحمله 

شماهم بعدازچندروز دلت ارامش خونه ومحل زندگیت رو میخواد اونم درکنار همسرت و به شکل یه زندگی نرمال وعادی

البته از تصمیمت منصرف نشو وهمچنان برای خونه پافشاری کن

دربرابرهمه چیز اگه ملایمت به خرج دادی دراین مورد محکم باش

چون به صلاح زندگیتونه

خداروشکر همسرت هم مخالفتی نکرده و باهات هم‌نظره

و امیدوارم که همکاری هم کنه و ازاین به بعد مثل کوه پشتت باشه

ببین من شوهرم زنگ میزنه بهم

مثلا در روز کلا ۵ دقیقه زنگ میزنه

اون ۵ دقیقه جای اینکه از خودمون بگیم یا عشقولانه باشیم

مدام داره میگه فلانی فلان کرد با همراه مریض بحثم شد عمل لوزه داشتم خونریزی کرد چیف گفت فلان منم گفتم فلان

یعنی بیخود ترین و مسخره ترین حرفای ممکن

ولی من جوووووری وانمود میکنم که وای راست میگی خب دیگه بگو😅😅

در صورتیکه ته دلم داره میگه بابا از من حرف بزن از آینده از رابطمون😅

ولی اون همش دوست داره فشار و تنشش رو کم کنه

قربونت برم 

که خیلی انتقاد پذیری عزیز دلم 

اکثر ما خانم ها بعد ازدواج یه جورایی اینطوری هستیم 

به خاطر همینه که خیلی هامون تابا شوهرامون میریم زیر یه سقف تازه مشکلاتمون شروع میشه 

قبل ازدواج از. هم دوریم زیاد وقت ریز شدن 

تو ایرادا و اشکالات همو نداریم 

و بیشتر شوق داریم کنار هم باشیم تا به حاشیه بریم و مشکل تراشی کنیم

مثل الان شما حس نمی کنی به دوران دوستی و عقدت برگشتی ؟حس و حالت رو میگم 

میفهمم که خیلی سخته بعضیا از اول با سیاست و قاطع برخورد میکنن که به نظرم جزو بندگان برگزیده ی خدا هستن 😂😂من هم مثل خودت خیلی دلرحم و احساسی هستم و زودی دلم میخواد همه رو ببخشم پوستم کنده شد تا یکم یاد گرفتم باید چیکار کنم تو روابطم ،نگران نباش با تلاش  هر دو تون دوباره رابطه ترمیم میشه و روزهای خوش هم از راه میرسن خیلی وقت ها رنج ها در ما ظرفیت ایجاد میکنن تا بتونیم مسائل رو از ابعاد دیگه ای هم نگاه کنیم