بلدم شعر ببافم ، بلدم ناز کنم
بلدی گیس ببافی؟... بلدی باز کنی؟!
تو که استاد سخن نام گرفتی امروز
بلدی عشق خودت را به من ابراز کنی؟
دل من مُرده ، نفسهاش همه عاریت است
بلدی همچو مسیحا شده ، اعجاز کنی؟
تا بگویم که :"دلم از همه عالم شده رنـ...."
حرف من قطع نمایی و تو آغاز کنی
وبگویی که :" دلم قاصد ِ مِهر است... ، فقط
بلدم عشق ببافم ، بلدی ناز کنی ؟؟!!..."