2777
2789

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

خب خیلی تو زندگیمون دخالت میکنن نظر میدن. در نمیزنه همین جوری یهو میاد تو خونه ی ما مادر شوهرم. یا م ...

خونه اینام دقیقا چسبیده بهم از همیناش میترسم پر جمعیتم هستن

مونده مادرشوهرت چطور ادمی باشه 

مادرشوهر من سیاست مدار نیست

با شوهرمم زیاد رودرواسی داره واسه همین همه کارایه خونه دسته منه

سیاست داشته باش اینجوری هم دل شوهرتو بدست میاری هم عروس خوبع تویی😉

کاربری دست ۳نفره.اگه میپرسی چرا باید بگم دلیلش به خودمون مربوط میشه❤️
منم تو یه کوچه هستیم و متاسفانه تا ماشینمون روشن شه زنگ میزنن کجایین چرا رفتین کی میاینن کی اومد خو ...

واه بسم الله 

شاید این جمعه بیاید.. شاید... سلامتی و نزدیک تر شدن ظهور حضرت یار و شادی روح امام و شهدا صلوااات :)
ما باهم زندگی میکنیم اونا طبقه بالا هستن ما پایین خداروشکر کنار میایم باهم ولی خب سخته

منم همینطور

میشه کنارامد اما سخته

باید مراعات کنی کوتاه بیای بااحترام حرفت رو بزنی توقعی نداشته باشی 

پایان آدمیزاد از بی  خداییست نه از دست دادن معشوق  نه رفتن یار و نه تنهایی هیچکدام پایان ادمی نیست تنها بی خداییست  که انسان را تمام میکند.

والا همسایه خواهر شوهر مجرد هستیم خدا برات نخواد یه رستوران نمیتونیم بریم خدا شاهده آماده شدیم بریم رستوران سرک کشید کجا گفتیم میریم شام با لباس تو خونه اومد ابرو نزاشت واسمون 

بعضیاشون واقعا مثل مادر میمونن ولی کمن

مال من خوبه ها تو بارداری غذا میاره البته بگم من خودم نمیخوام این کار کنه معذب میشم راحت نیستم ولی یه روز اتاق نامرتب بود کمرم درد می کرد دست نزده بودم به همسرم گفته بود زنت نظم نداره خیلی عصبی شدم واقعا برام تجربه شد به چشم همون خانواده شوهر ببینم 

بعضیاشون واقعا مثل مادر میمونن ولی کمن

اره قبول دارم البته منم با وجودیکه سنم کم بود ولی خیلی عاقل بودم یادمه هر وقت باهام دردودل می‌کرد و از همسرم گلایه می‌کرد میخندیدم بهش اعتراض نمیکردم و به همسرم هم‌چیزی نمیگفتم رابطشون رو حفظ می کردم و احساسم این بود مادر و فرزندن رابطه بینشون به من هیچ ارتباطی ندارد تازه به همسرم گوشزد میکردم به مادرت بی احترامی نکن البته همسرم فوت شدن و ناچار اومدم شهر خودم واسه زندگی ولی هنوزم که هنوزه مانع دیدن بچه هام و اونا نشدم و ایشون قابل احترامن واسم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز