اره واسه سرگرمی و از تتهایی هردومون اونجا بودیم چهار صبح یهو شانسی بهم وصل شدیم صحبت کردیم دردو دل کرد از مشکلاتش گفت شماره ردو بدل کردیم خواهر نداشت مامانشم بیمارستان بود بعد دیه یواش یواش اشنا شدیم تکیه گاه هم شدیم مشکلاتمونو حل کردیم دیه بعد چهارماه از اون شب با خانوادم ثحبت کردن و بعدشم عقد