امروز واسه نهار رفته بودیم خونه مادربزرگم
خانواده خالم اینا هم اونجا بودن
دختر خالم ۲۶ سالشه مجرده و خیلی بد اخلاقه
بحث خواستگار و اینا شد که یهو گفت من که فعلا قصد ازدواج ندارم
من به شوخی بهش گفتم مگه خواستگاری هم داری که بخوای رد شون کنی؟
یکدفعه دختر خالم یه نگاه بدی بهم انداخت و سر ما جیغ بلندی کشید گفت حرف دهنت و بفهم من خیلی هم خواستگار دارم خودم نمیخوام ازدواج کنم اصلا به تو چه ربطی داره
بعدش هم رفت گلدون و شکوند و نشست گریه کرد
بعد پاشدن رفتن
منم فقط داشتم هاج و واج نگاهش میکردم من واقعا قصدم شوخی بود نمیتونستم انقدر ناراحت میشه
شما بگید
من حرف بدی زدم که انقدر ناراحت شد؟