من کامل یادمه
مادر بزرگم یک بچه به سرپرستی گرفت از اونجا
دیگه ذات انسان همینه تحمل میکنه من مادرم چون خیلی آدم کفن کرد کفنم نه همه همین ملافه اینا بعدش خیلی بیماری گرفت همشم از اعصاب هنوزم گاهی میگم چه دلی داشتی بالا سر یه خانواده انقدر گریه کرد و میگفت خداروشکر مادرتون باهاتون مرد و ندید انقد که این پسرا خوش هیکل و قشنگ و مودب بودن
وای منم اون موقع ۱۲ سالم بود 💔💔🖤🖤 یادمه رفته بودیم عروسی که خبرشو شنیدیم تلخ بود تلخ🖤🖤
من اونجا بودم بعد زلزله
ایشالا هیچوقت نبینین که چه مردم حروم لقمه ای داریم چ جنایتها که نکردن اونجا
از مردم عادی بگیر تا نظامی و هرکسی که اونجا بود
کرمانیم دوست بابام توی اون زلزله یه پسر و یه دختر از دست داد:) خدا همه رفتنگان رو بیامرزه
خدا رحمت کنه همشون رو
من اون موقع خیلی بچه بودم
ولی آره یادمه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز