کاربر خانوم هستم.من عاشق پسر مذهبیه واحد روبرویمون شدم صداش همش تو اتاقمه دارم دیووونه میشم...سه سال هست که تو ساختمون ما دو تا پسر از شهر دیگه برای کار آمدن و زندگی میکنن و دیوار اتاق این پسر با دیوار اتاق من مشترکه، تویه طول سه سال تمام خنده هاشو صحبتاشو تلفناشو رازو نیازاشو و نماز خوندناشو نماز شباشو و حتی گریه هاشو (موقع رازو نیاز و خوندن دعا)شنیدم و خیلی وقتها ک شروع به صوت قرآن میکنن من اینور دیوار دست از کارم بر میداشتم و به صوت قران ایشون گوش میدادم و میگفتم خوشبحال همسرشون(مطمعن شدم مجرد هستند) من ایشونو ندیده بودم تا اینکه پارسال بارها ایشونو دیدم و دلم رفت و الان درگیرش شدم من جز توکل کاری از دستم بر نمیاد ،من در ماه ۱۹ اسفند ۱۴۰۲ کربلا روزیم شد و اونجا از آقا خواستم یا فراموششون کنم یا اگر به صلاحه این پسر رو به من ببخشه که مطمعناً قَدرش خواهم دونست در غیر اینصورت بهش همسری بده که قَدرشو بدونه... خیلی ها ازم پرسیدن به کجا رسید این عشق یک طرفه! (مرسی از پیگیریتون) پسر همسایمون اسمش آقا حامد هست.عزیزان از آقا حامد رفتارهای مثبت زیادی دیدم از پارسال تا امسال نمتونم بازش کنم چون طولانی هست ولی در نهایت پسر همسایمون من رو خیلی نامحسوس نشون مادرش داده الانم رفته شهرشون و خبری نیست ازش حالا نمیدونم باز هم میبینمش یا نه! و خبری هم از خواستگاری نیست 💔🥺شاید مادرش خوشش نیومده و هزارتا شاید دیگر... یک صلوات برای آرامشم و حاجتم مهمونم میکنید عزیزان؟؟؟🌹مچکرم🙏
جاریمو بعد مدتها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳
پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم میخوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉
احتمالا تو فاز مهاجرت و این داستاناس... بچسب ب همونی ک داره کار میکنه یعنی دومی ... از اولی هیچی در ...
باشه عزیزم
راستی داشتمتاپیک هاتو میخوندمنوشته بودی ک میترسی دیر بشه و اینا خواستم بگم اصلا هیچ جای دنیا کسی برای ازدواج سن تعیین نکرده بعد ۳۴ سال ام سن زیادی نیست
ازدواج امچیزیه ک باید خودش پیش بیاد تا عاشقانه و دلی باشه و چیزی نیس ک بگیم حتما تو زندگی هر آدمی باید باشه
این نصیحت نیستا چون من در حدی نیستم ک شمارو نصیحت کنم فقد خواهرانه دوس داشتم بگم
باشه عزیزمراستی داشتمتاپیک هاتو میخوندمنوشته بودی ک میترسی دیر بشه و اینا خواستم بگم اصلا هیچ جای ...
سلامت باشی. امیدوارم خوشبخت بشی. و یار و همراهت رو پیدا کنی...و یه زندگی آروم و شاد باهاش بچینی.
والا خواهرم ۴۰ سالشه. میبینمش پنیک میشم. خودش اصلن حواسش نیست. به وقتش درسش رو خوند. و کار هم کرد و با درآمد خودش خونه خرید شکر خدا. ولی چ فایده ک تنهاس. همش فکرم پیش پیری شه ک میخواد چیکار کنه. کی قراره ازش پرستاری کنه. کی قراره ببرتش دکتر... برا همین واسه خودمم حسابی نگرانم. الان سنی ندارم ولی اگر هم سن خواهرم بشم چ کنم؟...