اونا سه نفر بودن شوهرم تنها منم ازترس فقط گریه میکردم.
شوهرم ی دفه دسته جاروبرقی رو برداشت گفت بلایی سر زن و بچم بیاد همینو میکنم تو ... زنده مردتون فک کن مادرشونم ۵ساله مرده ها دیگه توعصبانیت گفت.اونا رفتن همه همسایه ها منو دعواکردن گفتم چرا ب پلیس زنگ نزدی کل خونه زندگیم بهم ریخت