سنتی ازدواج کردین؟
یکی منو لایک کنه
باید اقا خجالت بکشن
هم میان‌خونه اسی شام‌میخورن
هم انتظار دارند مفتکی نیازهای جنسیشون رفع بشه
برن
یک سال
دوسال
سه سال
عجب صبوری اسی
من قاطی کردم الان‌بد جور عصبانی شدم
با اجاره استارتر عزیز🙏 خانما اولین باره تو این ۷ سال که عضو سایتم همچین درخواستی میکنم😘 لطفاً تاپیکمو گزارش بزنین بترکه خداخیرتون بده😘گزارش زدین لایک کنین بدونم با معرفتا کیا بودن بشناسمشون😘
۴ سال عقدی چخبر بی فکری هم حد واندازه داره خانواده ات هیچی نمیگن زمان قدیم مگه همه خونه مستقل داشتن حالا پول نداره ی اتاق توخونه پدرمادرش بردارید برای خودتون برید زندگی کنید اوضاع اقتصادی روز به روزداره بدتر میشه از ی جایی شروع کنید دیگه
بعد هوا هم خیلی سرد بود مامانم کلی ناراحت شد وکلییی منو داداشم ازهمه جا بی خبرو بی تقصیرمو دعوا کرد وسرزنش یعنی اگه به مامانم بود تا خود صبح میخواست مارو دعوا وسرزنش کنه
اون شب گذشت
مم
من خیلی آب شدم وخجالت کشیدم وقتی شوهرم رفت داداشمم مجرد
روز بعدش بود به نظرم اومد من بازهمون رویه رو درپیش گرفتم
چون تواین ۴ سال هیچ حرکت خاص وبرخورد جدی ازسمت خانواده ام ندیدم پدرم فقط یه بار حضوری با پدرشوهرم صحبت کرد تکلیفمو مشخص کنند که معلوم نشد سال قبلشم تلفنی همین
وفقط به من فشار میاورد که تونرو همین
گفتم خودم حرکتی بزنم
روز بعدش که اومد بازمن همون رویه رو درپیش گرفتم ولی مامانم همه جیزو خراب کرد وبه شوهرم گفت امشب دیگه نری هواسرده بمون وجاتو انداختم وشرایطو مهیا کرد وباعث ناهمنگی شد
ولی من شبش کلی گریه کردم
وگفتم داری اذیتم میکنی من بدم میاد از اینجور رابطه داشتن توجه خاصی نکرد البته مهربون تر شده نسبت به گذشته توجه ومحبتاش بیشتر شده ولی من کاملا سرد شدم
مخصوصا ازلحاظ رابطه ی ...حس بد میگیرم بخواد حتی بوسم کنه
با شوهرت درست بشین صحبت کن بگو از این بلا تکلیفی خسته شدی بگو یه خونه کوچیک رهن کنه برید سر زندگیتون
علاوه بر اینکه‌اسی صبوره
پدر مادرش هم خیلی ادم های صبوری هستند
من یکسال عقد بودم
نامزدم دو ماه یکبار میامد
پدرم انقدر ناراحت میشد
تازه بنده خدا شوهرم دست پر میامد
هرچی حق التدریس دانشگاه درس میداد جمع میکرد میامد طلایی چیزی برام‌میخرید
ازاون ورم خیلی وقته بخاطر جو نا آروم خونه شون که خواهرش درمیاورد کلی ادیت میشدم وآرامش نداشتم وبی احترامی ای که بهم میشد نرفتم دقیقا من یک ماه وچند روز نه رفتم نه زنگ زدم حتی یه بارم خانواده اش سراغ منو نگرفتن
فقط شوهرم اصرار داشت بیا خونه مون گفتم نمیام
وقتی دیدم اینجوزه الان رفت وآمدمو هم کمتر کردم
