تو یه ساختمونیم زن خوبیه مادر شوهرم تنها مشکلش اینه که تو همه چی نذر میده
مثلا میاد خونمون نیکه اینا ابتحا بزار اونو اینور بزار بعد تا جا به جا نشه هم نمیره
من اصلا بهش رو ندادم خودش پرو هست چند بار میگم من اینطوری دوست دارم نیکه نه اینجا بزار خوشت میاد
بعد من میخام باهاش حرف نزنم دیگه اما رومم نمیشه
فعلا تا یسال مجبورم اینجا زندگی کنم تا که خونمون ساخته بشه
ولی واقعا رو اعصابمه