چی بگم خیلی وقت بود مثلا کنجاوش بودم و دوس داشتم همش ببینمش به این نتیجه رسیدم انگار ازش خوشم میاد
میخوای کاری کنی ؟
شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...
یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.
پشمکپورم🎀نینییار بسههه خسته شدم هر روز تعلیقم😭 ARMY 💜راستی دارم سعی میکنم دختر خوبی باشم دعوا نگیرم حرف زشت و سیاسی نزنم (البته تو سایت) پسسسس ممنون میشم دهن من رو باز نکنی😀چون اگه دهنم باز بشه بسته شدنش سخته و احتمال تعلیق شدن جفتمون امکان داره، اگه. هم دیدی بحث رو کش ندادم یا معذرت خواهی کردم(به ندرت پیش میاد معذرت خواهی کنم😚) بدون یا کاربرمورو علاقم هستی یا حوصلتو ندارم یا نمیخوام تعلیق بشم، از همین الان شروع میکنم دختر خوبی بشم. 25 آذر403 ساعت 11 و 38،این خط _ و اینم *نشون🎈🎈لطفا آقایون(بجز اونایی که دوستامن) تو تاپیکام شرکت نکنن چون اختلاف نظرمون زیاده و من مجبور میشم یسری حرفا بزنم که تعلیق میشم
ما هیچ کدوم مخصوصا من سنگیم برا خودم😂🤌ولی اون بهم میگن زیرزیرکی نگام میکنه
😂😂من داداشمم میگیره که نخ میدم، اخم میکنه😂
پشمکپورم🎀نینییار بسههه خسته شدم هر روز تعلیقم😭 ARMY 💜راستی دارم سعی میکنم دختر خوبی باشم دعوا نگیرم حرف زشت و سیاسی نزنم (البته تو سایت) پسسسس ممنون میشم دهن من رو باز نکنی😀چون اگه دهنم باز بشه بسته شدنش سخته و احتمال تعلیق شدن جفتمون امکان داره، اگه. هم دیدی بحث رو کش ندادم یا معذرت خواهی کردم(به ندرت پیش میاد معذرت خواهی کنم😚) بدون یا کاربرمورو علاقم هستی یا حوصلتو ندارم یا نمیخوام تعلیق بشم، از همین الان شروع میکنم دختر خوبی بشم. 25 آذر403 ساعت 11 و 38،این خط _ و اینم *نشون🎈🎈لطفا آقایون(بجز اونایی که دوستامن) تو تاپیکام شرکت نکنن چون اختلاف نظرمون زیاده و من مجبور میشم یسری حرفا بزنم که تعلیق میشم
پشمکپورم🎀نینییار بسههه خسته شدم هر روز تعلیقم😭 ARMY 💜راستی دارم سعی میکنم دختر خوبی باشم دعوا نگیرم حرف زشت و سیاسی نزنم (البته تو سایت) پسسسس ممنون میشم دهن من رو باز نکنی😀چون اگه دهنم باز بشه بسته شدنش سخته و احتمال تعلیق شدن جفتمون امکان داره، اگه. هم دیدی بحث رو کش ندادم یا معذرت خواهی کردم(به ندرت پیش میاد معذرت خواهی کنم😚) بدون یا کاربرمورو علاقم هستی یا حوصلتو ندارم یا نمیخوام تعلیق بشم، از همین الان شروع میکنم دختر خوبی بشم. 25 آذر403 ساعت 11 و 38،این خط _ و اینم *نشون🎈🎈لطفا آقایون(بجز اونایی که دوستامن) تو تاپیکام شرکت نکنن چون اختلاف نظرمون زیاده و من مجبور میشم یسری حرفا بزنم که تعلیق میشم
نمددختر عموم همش میره طرفش میخواد تو جشنا باهاش برقصه ولی من همچین کاری نمیکنم بنظرت از دختر عموم با ...
نه مکر اینکه دیوونه باشه
شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...