من توی خونوادهی متوسطی بودم و خداروشکر کمبودی نداشتم توی دوران مجردی، سال ۹۸ وقتی که من ۱۹ و همسرم ۲۹ بود، دوست شدیم و بعد ۴ سال، یعنی پارسال توی ۲۳ و ۳۳ سالگی عقد کردیم، همسرم مرد پرتلاشیه، ملاک مادیای که داشتم این بود که همسرم بتونه یه خونهی نقلی تو تهران منطقهی متوسط رهن کنه و یه ماشین معمولی بخریم، که همسرم شرایطشو داشت، من با تمااام وجودم همسرمو دوست داشتم و همسرمم تمام تلاششو برام میکنه، اما الان دو ماهه بسیاااار مادی نگر شدم و همهش میگم چرا توی ۳۴ سالگی همسرم خونه نداره، چرا فلان و بیساره، در صورتیکه خودم انتخابش کردم و میدونم توی کارش کلی جای پیشرفت داره
اما واقعا نمیدونم چه مرگمه خیلی ناراحتم یه جورایی رابطهم با همسرم داره سرد میشه و من جیگرم براش کبابه، خیلی مظلوم و زحتمکشه گناه داره، چیکار کنم همه چی مثل اول شه😔😔