من کلا۱۶سالم بود ک ازدواج کردم همسرم مرد خوبیه ولی امان از مامان و آبجیاش از همون روزی که عروسی کردیم هی میگفتن بچه بیار بچه بیار منم کم سن بودم هربار پریود میشدم گریه میکردم چرا نشد تو سن ۱۷سالگی کلییی قرص و آمپول و عکس رنگی و ای وی اف و هززززار کوفت و زهرمار دریغ از یک بار جواب دهی هرجا میرفتم همه میخندیدن به سنم انگار که چقدر دیرم شده واسه بچه آوردن دیگه کنار گزاشتم این وسط دعوا ها و قشقرق هایی که راه مینداختن بماند که چرا حامله نمیشی دوسال بعد بدون هیچی حامله شدم اونم مسافرت رفتیم مغزم آروم بود و دور ازشون بودم باردار شدم واقعا هنوز که هنوزه اثراتش روم هست چه فشاری بهم وارد میکردن حالا اون خواهر شوهرم که خیلی اذیتم کرد و همه چیز زیر سر اونو مامانش بود دوماهه رفته خونه خودش الان ۶هفته حاملس ناراحت نیستم یه جوری شدم کسی که اینهمه اذیتم کرد خدا اینجوری واسش جور کرد بدون ذره ای اذیت به خواستش رسید پس کو اونی که اینهمه تو قرآن نوشته انتقام گیرنده سخت چرا جواب دل و گریه های من داده نشد خدا فقط با بنده های بیزبونش اینجوریه😥
با لبات فاتحه هر غمی رو میخونم من به آرامش وحشی چشمات مدیونم....یه پناهنده ترسیده تنهام اما پشت مرز تن تو تا به ابد میمونم...
جاریمو بعد مدتها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳
پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم میخوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉
گذشته ها گذشته. ولش کن و دنبال تلافی نباش.البته 16سن ازدواج نیست. داماد هم خوب نبوده که اجازه داده ا ...
دنبال تلافی نیستم دلم از خدا گرفته چقدر اشک ریختم واسشون ولی انگاری خدا هم با اوناست باورت میشه هر دفعه میبردنم دکتر شوهرم دعوا راه مینداخت چرا عجله دارین ولی با سلیطه بازی میبردنم از همسرم حمایت میشدم ولی مادرش خیلی بدجنس بود
با لبات فاتحه هر غمی رو میخونم من به آرامش وحشی چشمات مدیونم....یه پناهنده ترسیده تنهام اما پشت مرز تن تو تا به ابد میمونم...
ولی خواهر شوهر من چون اخلاق نداره مامانشم میدونه یه خونه چفت خونه خودشون گرفتن میدونه اخلاق با مادرشوهر یا جدازندگی کردن نداره واسه همون دامادشو راضی کرد جای خودش خونه بگیره تارفت خونشم سریع حامله شدن
با لبات فاتحه هر غمی رو میخونم من به آرامش وحشی چشمات مدیونم....یه پناهنده ترسیده تنهام اما پشت مرز تن تو تا به ابد میمونم...