ادرم تو روستا زندگی میکنه و دیگه تقریبا داره پیر میشه
بابام هم بیمار شده نمیتونه زندگی رو بچرخونه همش رو دوش مادرمه همه چیز
برادرزادم یه عمل کوچولو کرده، مادرم با اینکه واسش سخت بود ولی تاکسی دربست گرفت رفت بیمارستان واسش لباس هم خرید برد. دوبار هم بعدش تماس گرفت حالشو بپرسه زنداداشم جواب نداد
خلاصه برگشتیم خونه حالا داداشم اومده هیچشماشوپرداشکمیکرد میگفت مامان یه زنگ نزد حال دخترمو بپرسه 🙂
آقا من سوالم اینجاست بعضی عروسا چرا اینقدر بی فکر و دروغگو هستن؟
از پیرزنی که تو کارای خودشم مونده چی میخوای از جونش؟
از اول طلبکار بودی هنوزم ول نمیکنی