اصلا تو یک ساختمون اشتباهه
عزیزم ب پدرت بگو تا بهش بگه خودت چیزی نگو
خواستگاری مگه اینا رو طی نکردین ؟؟
ب نظرم شوهرت می‌ترسه مادرش کاری کنه ازدواجی چیزی خخ
ولی در کل ب نظرم سختش نکن ب همسرت بگو توی ی خونه ک ابدا نمیتونم همیشه ارزو داشتم آشپزخونه خودمو داشته باشم مهمانای خودم و غیره . بعدم بگو زیاد دیدی عروس و مادرشوهر ک پیش همن حرمت ها شکسته میشه احترامی برا هیچکدوم نمونده . بخثش پیش نکش از رویاهات برا زندگی دو نفره بگو و بهش بگو من دوست دارم دو نفره باشیم و در صورتی سه نفره باشیم ک نفر سوم بچه مون باشه اگر قرار بود با خانواده زندگی کنیم خب میموندم خونه پدرم . میتونی مشاور هم ببریش . اول خودت برو مشاور نظر مشاور بشنو بعد همسرت ببر مشاور همون حرفا رو از زبون مشاور بشنوه خیلی تاثیر گذاره
ی موردی ک هست چون گفتی پولکیه ب همیرت بگو چون ما میخوایم بمونیم پیش مادرت باید خرج خونه رو مادرت بده هرینه اجاره خورد و خوراک و قبضا . و شما فقط برا لبای هزینه کنید و جهیزیه هم نمیاری . اینها رو بگو اگر راضی ب خونه جدا نشد مطمئن باش مادرشوهرت خودش راضی نمیشه بری پیشش
من بامادرشوهرم توی یه خونه زندگی میکنم وپدرشوهرم زندس وبرادرشوهرمجرد دارم توخونه خیلیم باهم خوبیم البته مادرشوهرمم یه خانوم به تمام عیار و فرشته اس وتنهامشکل من لباس پوشیدنه😂😂😂بعدش شماهم توی یه ساختمون دوتاواحد جدا بخدا اگه مادرشوهرت خانوم خوبی باشه اونقد خوش میگذره منومادرشوهرم عین دوتادوستیم همه جاباهم هستیم گردش بیرون خرید خب به طبع بعضی وقتا یه غر غرهایی هم هس که حتی بین مادرودخترم هس فقطکافیه مادرشوهرت خانوم خوبی باشه و شماهم زیادحساس نباشی رو شوهرت که بگی فقط و فقط مال منه همسرم سرشو میذاش رو پاهای مادرش بعضی وقتاتنهایی بیرون میرفتن ولی من مشکلی نداشتم!
زندگی یه روز و دوروز نیست که ادم با شوهرش تعرف داشته باشه رک و بدون هیچ توضیحی بگو اگه می خوای با من زندگی کنی باید خونمون مستقل باشه اگه قبول نکرد مطمئن باش او زندگی ان هم تو خونه مادرشوهر هم پوشتت رو خالی می کنه کلا جنگ اول به از صلح اخره
تو تاپیک قبل گفتی خواهر و برادرهای شوهرت شهرستانن مگه مادرشوهرت شاغله که نمی تونه بره شهرستان
