2777
2789
عنوان

از فکروخیال دخترخاله شوهرم پلک روهم نزاشتم

| مشاهده متن کامل بحث + 99854 بازدید | 809 پست

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

اره بهش میگم امشب خیلی فکر کردم باز بادوتا بچه باید آواره شم خانواده درستیم ک ندارم

دیشب اون تاپیکتو دیدم خیلی حرص خوردم الانم دیدم تاپیک زدی باز عصبانی شدم از دستت...ببین خواهر بزرگتر منم یه ادم سسادده و مهربون و بی زبونه که گاهی اوقات سراینکه چیزی نمیگه دعواش میکنم اون با اون حجم از سادگی وقتی باهاش حرف میزنم با تموم خجالتی بودنش با تموم بی زبونیش شیر میشه میره حرفشو میزنه حقشو میگیره  ولی تو شوهرت ده روز دیگه هم نیاد عین اون ده روز رو صبر میکنی که والامقام تشریف بیاره این خانم رو بندازه بیرون...

به خودت بیا چطور زبون داری پشت گشی فرت و فرت پست میذاری واسه ما نصفشو واسه اون خانم خرج کن حال ادمو بد میکنی..

این اگه عقل داشت بعد نهایت ده روز جمع میکرد نیرفت پیش پدرومادرش سربار این و اون نمیشد 

از این قضیه درس بگیر یاد بگیر بلد باشی حقتو بگیری نمون شوهرت بیاد خودت بگو عزیزم شوهرم داره میاد دیگه خوش اومدی بفرما برو خونه داداشت خوبیت نداره بیشتر از این اینجا بمونی منم دیگه نمیتونم...گریه هم کرد کوتاه نیا 

همه این حرفا رو بزار کنار،کاری که میگم بکن

اول خانمی و تعارف کردن و بزار کنار کاملا برو رو مخش

مثلا وسایل آرایشی و شخصیشو بردار یجوری خرابش کن

ازش پول بگیر برو برا خونه خرید کن دیگه بهش برنگردون

همش بهش دستور بده،مثلا بگو خواهر برام آب بیار،شام بپز،ناهار بپز

بزار احساس کنه کلفت ته همه جوره برو رو مخش کاملا رژه برو 

خودش خسته میشه ول میکنه میره

بگو صاحبخونه فهمیده و گفته ما قرارداد برا شما بسته بودیم، الان چند ماهه یکی اضافه شده و باید بری از ...

همین حرفو به شوهرم گفتم بهش بگه همسایه پایینی میگفت به خانم صابخونه زنگ بزن هماهنگ کن گفتم روم نمیشه شوهرم همین حرفو بزنه کارتمومه میره 

همه این حرفا رو بزار کنار،کاری که میگم بکن

اول خانمی و تعارف کردن و بزار کنار کاملا برو رو مخش

مثلا وسایل آرایشی و شخصیشو بردار یجوری خرابش کن

ازش پول بگیر برو برا خونه خرید کن دیگه بهش برنگردون

همش بهش دستور بده،مثلا بگو خواهر برام آب بیار،شام بپز،ناهار بپز

بزار احساس کنه کلفت ته همه جوره برو رو مخش کاملا رژه برو 

خودش خسته میشه ول میکنه میره

من نمیدونم چرا باید دروغ بگی مگه زبون نداری یه کلام بگو به سلامت مهمونی تموم شد مگه چکار کردی که دچار عذاب وجدان میشی 

چه قدر عجیبید

عهدی که با خدا در طوفان بسته ای در آرامش فراموش نکنیم
ببین خیلی عجیبی واقعا یعنی برا خودت حریم قایل نیستی ونبودی ...شوهرم مقصره یعنی چی اون خونه محل زندگی ...

چشم همینکارو میکنم تاپیک زدم ک شیرم کنین قصدم اعصاب خوردی دوستان نبود ولی در کل آدم شلیم حق دارین هرچی بگین کم گفتین 

منم میخام محترمانه ردش کنم ک غرور اون له نشه خودمم عذاب وجدان نگیرم به شوهرم گفتم باهاش حرف بزنه ردش ...

بنظرم شوهرت رو هر چه کمتر وارد ماجرا کنی بهتره، تا اون بیاد حلش کن

شوهرت بیاد مطمئنن بیروتشم بکنه واسش خونه میگیره یا بهش سر میزنه کاراشو میکنه

خدای نکرده کار به جاهای باریک میرسه

بگو دختره بگو درو همسایه واسم حرف درست کردن لطفا جمع کن برو 

عذاب وجدان هم نداره مگه خیلی خ... باشی ، که دودستی اعصاب تو خراب کنی 

همین حرفو به شوهرم گفتم بهش بگه همسایه پایینی میگفت به خانم صابخونه زنگ بزن هماهنگ کن گفتم روم نمیشه ...

تنها راه اینه خیلی رک بگی همسرت داره بعد مدتها میاد ، می خواییم خانوادگی تنها باشیم.

دلیلی نداره وقتی اون خودخواه هست که میره نمیرم شهرم ، شما هم به فکر خودت و اسایشت نباشی 

 

همین حرفو به شوهرم گفتم بهش بگه همسایه پایینی میگفت به خانم صابخونه زنگ بزن هماهنگ کن گفتم روم نمیشه ...

چرا دوست داری نفهمی

خودت خودت خودت بگو بره

بگو همین الااااان جمع کن برو برامون مشکل به وجود اوردی

سلام 

نمی‌دونم شوهرت قصدی داره یا نه اما شما وظیفه دارید جلوی همسایه یا فامیلی که پشت شوهرت بد میگن دفاع کنی

بعدم خیلی مهربون به اون دختر خانوم بگو با مهریه یا اون پولی که میگی خانوادش میدن ی زندگی برای خودش بسازه بره سرکار و بجای فکر به خودکشی یا اینکه فکر این باشی که کجا زندگی کنی همچین خودتو بساز که شوهرش که طلاقش داده حسرت بخوره 

اینو و چندتا جمله امیدوار کننده بزن 

و بعدم به جای دعوا با شوهرت باهاش منطقی حرف بزن بگو تا کی میخوای اینجا بمونه آخرش یا باید مستقل بشه یا ازدواج کنه غیر اینه ؟


اصلا نذاری خونه بگیره ها که چی جدا باسه راحت شوهرتم بره بیاد بزن به سلیطه بازی وسایلشو بذار پشت در و ...

بچها از همسرسابقمه از این بچه ندارم خونه نمیگیره مطمئنم من میگم ک بترسه خودش گفت ردش میکنم بره 

من چندتا خامم میشناسم جدا شدن یا ۴۷،۸ ساله ان مجردند رفتن پرستار خانم های مسن شدن هم جا دادن بهشون ه ...

تنبله کار نمیکنه اگه بخاد میتونه یه اتاق بگیره دلش مفت خوری مبخاد

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792