یه زمانی اکسم خیلی به خودش مینازید
میگفت ما پولداریم یه ماشین دارم دانشجو ام فلان فلان
بابام 1000هکتار زمین داره شما چرا زمین ندارید! بابات چیه فلانه اخرشم سر من ادعاش اومد خیانت کرد رفت یه دختر پولدار گرفت
بماند کارما چجور بی ابروشون کرد و ده بار تا پای طلاق رفتن سره همین پول
من چقدر زجر کشیدم چقدر زجه زدم گذشت...
الان ماه بعدی قراره با کسی ازدواج کنم که جای 1000 تا
4000 هکتار زمین فقط متعلق به خودش داره
بحث زمین و پول نیستا بحث حمایت خداست
این هیجوقت ادعاش نمیاد
وقتی فهمید بابام کارگره نخندید
اصلا نگفت زمینای شما کو! نگفت ماشین شما یه ثبت نامیه
اتفاقا گفت یه زمانی باباتو تو بازار میدیدم فکر نمیکردم یه روزی بخوام بشم دامادش
فقط صبر کنید بچه ها ببینید چجوری خدا براتون قشنگ میچینه که دهن اونایی که چشم دیدنتونو ندارن صاف بشه