عزیرم خونه مادرها که مهمون نیستی شما هم عضو اون خانوادخ هستی نمیگم برو خودکشی بکن اما به شکل عادی باید پاشی کمک بدی خودت روت میشه بشینی یک زنی که حداقل بیست سال ازت بزرگ‌تره کار بکنه ؟
همونجوری خونه مادرشوهرت رفتار کن که توقع داری زن داداشت خونه مادرت رفتار بگنه
برا همین میگم بستگی به خانواده شوهرت داره من ازدواج دومم هست ازدواج قبلیم میرفتم باید غذا رو هم من درست میکردم با اینکه کم سن بودم بعد کلی غر میزدن که بلد نیستی فک کن با ۱۵سال سن برای ۸نفر غذا درست میکردم
من یک سوال پرسیدم ازت
دوست داری عروستون میاد خونتون مثل مهمون باشه ؟
ایناییکه میکن مثل مهمون باش خودشون عروسشون اینجوری باشه کلی حرف میزنند به عروسشون
مهمون یعنی سالی یکبار بری خونه طرف
وقتی مثلا هر هفته میری خونه مادرشوهرت مهمون محسوب میشی ؟
خونواده شوهرمن جمعیتشون زیاد بود هر وقت منو دعوت میکردن باقیشونم میومدن
چن باری کمکشون کردم دیدم داره عادت میشه و یدفه حتی بهم با طعنه میگفتن منتظرنیم بیا بشور و... دیگه تا ی سال دست ب هیچی نزدم
خداشاهده اینقدر تو اون ی سال احترامم گذاشتن ک حد نداشت فهمیدن بخاطر حرفشون ناراحت شدم
البته تونامزدی و بعد عروسیم حداکثر ماهی ی بار میریم
همیشه هم شام نمیمونم،،،
الان یک درمیون کمک میکنم برای ظرف شستن
دو ماهی هست باردارم دیدم جاریای دیگم موقع بارداری با اینکه حالشون بد بودهم بابد کمک میکردن و با این حال هیچ احترامی نداشتن پیش خونواده شوهرم
الان ک باردارم دیگع هیچ کمکی نمیکنم و مزاحمشون هم نمیشم البته تو خونه خودمم ماهی ی بار میریم سرمیزنیم
والا بیشتر از بقیه احترام منو دارن
ی کم ب خودتون بها بدین من خودم خونه بابام دس ب سیاه و سفیدم نمیزدم چ لزومی داره مث کلفت بشم و کوزت وقتی میرم خونه پدرشوهرم؟
ببین بهش گفتم من برای خواهرشوهر و جاری و... کار نمیکنم
اون موقع اصلا توقع ندارم ازم
خودش پا میشه
پنج شنبه اونجا بودیم کل کاری ک کردم فقط ظرف شام ک زیاد نبود شستم
گوجه هم گفتم همسرم بخر برای شامی من شستم خورد کردم مادر شوهر سرخ کرد
نه ظرف میوه و چای شستم نه چای بیارم نه .....
مادر شوهرم گفت نمی‌خواد سرخ کنی اذیت میشی منم گفتم نمیتونم بخاطر ماهی تابه و فقط کنارش موندم حرف زدم
الان به همسرم بگم مامانت اذیت میشه شام کم تر بریم اونجا یا بگم از بیرون بخر
نمی‌خوام مستقیم دیگه بگن
