2777
2789
عنوان

مامانم زنگ زد به مادرشوهرم

1017 بازدید | 70 پست

خب اگه تایپک قبلی رو دیده باشید ، اینا سر یه شب یلدا منو بیچاره کردن با حرفا و رفتاراشون، من یه دروغ مصلحتی به مامانم گفته بودم که طی توصیه خانومای اینجا رفتم به مامانم حقیقتو گفتم ، بگذریم از اینکه چقدر داد و بیداد راه انداخت اما به مادرخونده ی نامزدم زنگ زد ، خلاصه که بحث راه افتاد بینشون ، مامانم میگفت گفتید رسم ندارید ماهم گفتیم باشه پسرتون چرا دختر منو پریشب سرکار گذاشته که دختر من شب یلدا رو بخواد تنها بمونه، اونم هی میپیچوند و نمیگفت نامزدم اون شب کجا بوده ، بعد خیلی جدی برگشته به مامانم میگه که دخترت بجای این بوده هدیه روز مادر واسم بیاره؟ یا اینکه با پسرم برن سرخاک مادرش؟ مامانم گفت پسر توهم که کلا از وقتی اومده فقط دخترمنو برده سر خاک مادرش ، دختر من مگه چی از شما خواسته؟  امشب یا میاین تکلیف دختر منو مشخص میکنید یا خودم نامزدی رو بهم میزنم ، این چه رفتاریه شاید تو زندگی پسرت واست مهم نباشه البته حقم داری پسر واقعیت که نیست هرچیم شد شد ، اما من مثل تو نامادری دخترم نیستم ؟ مادرشم و شما و پسرتون که قبل عقد مثل عاشق پیشه ها رفتار میکرد اجازه ندارین با بچه ی من بازی کنید ، اینکه کسی هبر نداره دلیل بر این نیست که هر بی احترامی خواستین به دخترم بکنین خیلی بهش برخورد برگشته گفته اره شما براتون مهم نیست مهر طلاق بخوره تو شناسنامه دخترتون ، چون قبلا هم سابقه خوبی نداشته، عادتونه پسرای مردم و قربونی ادا و رفتارای دختر لوستون کنید ، یه جوری مخ پسر مارو زده که براش مهم نیست دخترتون چیکارا کرده، مامانم هم نه گذاشت نه برداشت برگشت گفت پسر شوهر توهم همچین سابقه درخشانی نداره ، از بس نرمال بوده یکی دیگه رو بدبخت کرده اومده سراغ دختر ساده من ، بعدشم من و خونواده ام از اول هم به شما پسرتون و همسرتون گفتیم که دختر من قبلا نامزد داشته ، کر که نبودین یا مجبورتون که نکرده بودن ، من حاضرم به جای یه مهر شیش تا مهر بخوره تو شناسنامه اش تا اینکه کسی اذیتش کنه  خلاصه بعد کلی بحث و جدال قرار شد امشب بیان خونمون ، نامزدم هم از دیروز هرچی بهم زنگ زد جواب ندادم و نه پیاماشو خوندم، نمیدونم امشب چطوری با اینا روبه رو شم ای کاش یه بلایی تا شب سرم بیاد من نبینم اینارو...

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

احساس بدبختی دارم

چه نامادری شوهرت پروئه😐😐😐

خب مامانت راست میگه اون چه کاریه شب یلدا باهات کرد اگه نمیخواست جایی ببرتت حداقل میذاشت با خانواده ات میرفتی خوش میگذروندی😐😐😐😐

سعی کردم که بمانی و بریدی به درک/کارمان را به غم و رنج کشیدی به درک/به جهنم که از این خانه فراری شده ای/عاشقت بودم و هرگز نشنیدی به درک/میوه کال غزل بودمو از بخت بدم/تو مرا هرگز از آن شاخه نچیدی به درک/فرق خرمهره و گوهر تو نفهمیدی چیست/جنس پا خورده بازار خریدی به درک/عاقبت سنگ بزرگی به سرت خواهد خورد/میکشی از ته دل آه بزرگی به درک

💔

هرجای زندگیتون خدا رو کنار زدین ،شیطان جاشو پر میکنه  ،وقتی با کسی بحثت شد فک کن ببین کجای کار مقصر بودی ،شاید ی جایی ی حرفهایی زدی که نباید میزدی،شایدم رفتاری کردی که نباید میکردی ،شاید ی جایی کم گذاشتی ،شایدم ی جایی زیادروی کردی ،شایدم ی جایی نباید حریمو میشکوندی حریمو شکوندی،من معتقدم از ماست که بر ماست .سعی کنید تا اونجایی که میتونید در مورد مسایل خصوصی زندگی دیگران از کسی سوال نپرسید ،و هرچه درمورد دیگران کمتر بدانید بیشتر حریم را رعایت کردین در نتیجه آرامش بیشتری خواهید داشت. این رفتار شماست که تعیین میکنه دیگران چگونه با شما برخورد کننداگه بخوای از رفتار و گفتار اطرافیانت ایراد بگیری ی موقع میبینی هیشکی دُورُ وَرِت نیست و تو تنهای تنهایی اون موقع متوجه میشی برای داشتن زندگی شاد باید گاهی اوقات خودتو به خریّت بزنی. درسته زندگی همش شیرین نیست ،ولی همش هم تلخ نیست . وقتی میخوای با یکی صحبت کنی ببین از چی و یا کی بدش میاد ،اصلا راجع به اونها صحبت نکن ،و یا در مورد مشکلات زندگیشون و یا وقایع تلخی که ازشون شنیدی نپرس مثل طلاق، اختلاف خانوادگی ،مشکلات شغلی و... ،اگه دوس داشته باشن بدونی خودشون برات توضیح میدن اما اگه دوس نداشته باشن سوال هم بپرسی طفره میرن یا اگه هم بگن بعدش ازت متنفر میشن ،پس بهتره اصلا نپرسی😉
چه نامادری شوهرت پروئه😐😐😐خب مامانت راست میگه اون چه کاریه شب یلدا باهات کرد اگه نمیخواست جایی ببر ...

خیلی پرروئه

بعد بی حرمتیایی که کردن بهم میگه انتظار هدیه روز مادر داشتم

احساس بدبختی دارم

احساس خوشبختی کن که مادرت همه جوره پشتته

سعی کردم که بمانی و بریدی به درک/کارمان را به غم و رنج کشیدی به درک/به جهنم که از این خانه فراری شده ای/عاشقت بودم و هرگز نشنیدی به درک/میوه کال غزل بودمو از بخت بدم/تو مرا هرگز از آن شاخه نچیدی به درک/فرق خرمهره و گوهر تو نفهمیدی چیست/جنس پا خورده بازار خریدی به درک/عاقبت سنگ بزرگی به سرت خواهد خورد/میکشی از ته دل آه بزرگی به درک
خیلی پرروئهبعد بی حرمتیایی که کردن بهم میگه انتظار هدیه روز مادر داشتم

🤐🤐🤐🤐

سعی کردم که بمانی و بریدی به درک/کارمان را به غم و رنج کشیدی به درک/به جهنم که از این خانه فراری شده ای/عاشقت بودم و هرگز نشنیدی به درک/میوه کال غزل بودمو از بخت بدم/تو مرا هرگز از آن شاخه نچیدی به درک/فرق خرمهره و گوهر تو نفهمیدی چیست/جنس پا خورده بازار خریدی به درک/عاقبت سنگ بزرگی به سرت خواهد خورد/میکشی از ته دل آه بزرگی به درک
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

چرا بیدارین

molas | 40 ثانیه پیش
2791
2779
2792