عزیزم این موضوع تاپیک به نظرم جالب نیست
ما نباید بیوه شدن یه زن و یتیمی یه بچه رو انتقام خدا بدونیم
خواهرانه میگم توبه کن از حرفت این اتفاق میتونست برای هر گدوم از برادرها بیفته..زشته دلمون خنک بشه
بزار من داستان خوشحالیمو برای طلاق یه زن و هوو اومدن سرش بگم تا بدونی خیری توش نیس
سالها پیش دوست خواهرم با خواهرم سر قرار با یه پسری از اشناها رفت خواهرم عاشق پسر بود و قبلا حرف ازدواج زده بودن
اما تو همون قرار این دو تا باهم دوست میشن و ازدواج میکنن
و داستانهای دیگه که خواهرم بهش توهین شد و خیلی کوچیکش کردن بهش گفتن حسود ما نمخواهیم تو رو و ...
گذشت سالها زندگی اونها عالی بود و رو به پیشرفت
تا اینکه بعد بیست سال چون اشنا بودن من تو ختم دیدمشون
اون زن طلاق گرفته بود. یا هر چی به هر حال نبود
جلوی چشمم اون اقا با خانم جدیدش دست همو گرفته بودنو خیلی صمیمی بودن و انگاری بچه هم داشت
از ما پنهان میکردن ولی ظاهرا از اون زن یعنی دوست خواهرم جدا شده بود و حتی شاید خیانت
وقتی دست اون زنو لمس کرد یاد زن اولش افتادم برای اینکه دل خواهرمو بسوزونه دست شوهرشو جلوی خواهرم محکم میگرفت
راستش انقدر خوشحال شدم و با ذوق به خواهرم گفتم روزگار انتقامتو گرفت
سه هفته بعد دقیقا خودم متوجه خیانت همسرم شدم و زندگیم به لجن کشید
توبه کردم از خوشحالیم و فهمیدم خیانت حق حتی دشمنمون نیس
اینو گفتم بدونی گاهی این چیزا به خود ادم برمیگرده